باز کردن منو اصلی

تاریخ‌نما β

تغییرات

معتزله

۱۱٬۳۱۹ بایت حذف‌شده، ۲۵ مه
بدون خلاصه ویرایش
{{تاریخ فرق و مذاهب اسلامی}}جعبه اطلاعات فرقه| عنوان = معتزلهنویسنده: | تصویر =[[کاربرپرونده:Dastyarکتاب معتزله.jpg|فاطمه دستیاربندانگشتی]]| توضیح تصویر =کتاب معتزله|مؤسس = واصل بن عطا| گرایش = سنی| گستره جغرافیایی = بصره، بغداد| علل پیدایش =| نام‌های دیگر = قدریه| فرقه‌ها = کلامی| باورها = عقل‌گرایی}}  
== تعريف =='''اعتزال ''' به‌معنای کناره‌گیری است و در تاریخ اسلام بر دو گروه اطلاق شده‌است. نخست، گروهی از صحابه که پس از خلافت [[امام علی علیه‌السلام]] از همراهی یا مقابله با او در جنگ‌ها خودداری کردند، از جمله [[عبدالله بن عمر]]، [[محمد بن مسلمه]]، [[اسامه بن زید]] و [[سعد بن ابی وقاص]]. اینان به‌سبب کناره‌گیری از امام و امت، «معتزله» خوانده شدند.
<br>
کاربرد دوم این واژه به فرقه‌ای کلامی بازمی‌گردد که بنیان‌گذارش [[واصل بن عطا]] (۸۰–۱۳۱ هـ.ق) بود. گفته شده واصل به‌دلیل اختلاف نظر با [[حسن بصری]] از حلقه درس او کناره گرفت و این اقدام، منشأ نام‌گذاری فرقه معتزله شد.<br>
معتزله با تأکید بر «عدل» و «توحید»، به «اصحاب عدل و توحید» معروف شدند و از آنان با عنوان «[[قدریه]]» نیز یاد شده‌است<ref>الملل و النحل،34.</ref> زیرا معتزله ادامۀ طبیعی برای قدریه به شمار می‌روند، چرا که باورهای مشترک بسیاری با یکدیگر دارند<ref>معتزله، ویکی‌شیعه.</ref>.
==پیدایش==
[[پرونده:Download.jpg|بندانگشتی]]نخستین جرقه‌های شکل‌گیری مکتب اعتزال، معتزله، به کناره‌گیری [[واصل بن عطا]] از حلقه درس [[حسن بصری]] بازمی‌گردد. به‌نقل از [[شهرستانی]]، روزی در مجلس حسن بصری درباره حکم مرتکب کبیره پرسشی مطرح شد. گروهی چون [[خوارج]] (وعیدیه) او را کافر می‌دانستند و [[مرجئه]] بر این باور بودند که گناه به ایمان آسیب نمی‌زند. پیش از پاسخ حسن بصری، واصل بن عطا نظر خود را چنین بیان کرد: «مرتکب کبیره نه مؤمن است و نه کافر، بلکه در جایگاهی میان این دو قرار دارد». سپس از مجلس کناره گرفت و در کنار ستونی به شرح دیدگاه خود پرداخت. حسن بصری در واکنش گفت: «واصل از ما کناره گرفت»؛ از آن پس، او و پیروانش به «معتزله» شهرت یافتند<ref>آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی،63.</ref>.
==اشخاص مهم==
* '''واصل بن عطا (۸۰–۱۳۱ هـ.ق)''': بنیان‌گذار مکتب اعتزال؛ نظریه «منزلة بین المنزلتین» را مطرح کرد و از مجلس [[حسن بصری]] کناره گرفت.* '''عمرو بن عبید (۸۰–۱۴۳ هـ.ق)''': جانشین واصل و از نخستین نظریه‌پردازان اعتزالی؛ به تبیین و تثبیت آموزه‌های اعتزال پرداخت.* '''ابوالهذیل علاف (۱۳۵–۲۳۵ هـ.ق)''': از متکلمان برجسته معتزله؛ در تنظیم نظام فکری این مکتب نقش کلیدی داشت.* '''ابراهیم نظام (۱۶۰–۲۳۱ هـ.ق)''': متکلم و منتقد نوگرای معتزلی؛ با دیدگاه‌هایی نو در زمینه الهیات و نقد فلسفی شناخته می‌شود<ref>آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی،64.</ref>.
==سیر تاریخی==
===روابط با خلفا===معتزله در عصر دورهٔ [[بنی امیهبنی‌امیه]] با دستگاه حکومت روابط خوبی نفوذی نداشتند، گرچه [[یزید بن ولید]] در دوره کوتاه حکومتش از آنان حمایت می‌کرد. معتزله در اوایل حکومت [[بنی عباس]] حالت بی‌طرفی به خود گرفتند؛ اما در عصر آغاز خلافت [[منصور عباسی|منصورعباسیان]] و به ویژه ، به‌ویژه در دوران زمان [[مامون عباسی|مامونمأمون]] که خود با کلام و فلسفه آشنایی داشت، ، مورد توجه حمایت قرار گرفتند. نزدیکی معتزله به دربار عباسی چنان بالا گرفت که مامون و پس از او در این دوره، برخی خلفا مانند مأمون، [[معتصم]] و [[واثق]]، خود را معتزلی خواندند می‌خواندند و از معتزله سخت حمایت نظریهٔ «خلق قرآن» را رسمی کردند.<br>در همین هنگام بود که جدال بر سر خلق [[قرآن]] شدت گرفت و این سؤال مطرح شد که آیا کلام خدا از صفات فعل است و مخلوق و حادث می‌باشد یا از صفات ذات است و خالق و قدیم است؟<br>به اعتقاد معتزله، کلام الهی مخلوق و حادث است و اعتقاد به قدیم بودن قرآن کفر است. در مقابل، تمام [[اصحاب حدیث]] و عامه [[اهل سنت]] به قدیم بودن قرآن اعتقاد داشتند. مأمون به تشویق و حمایت معتزله، دستوری صادر کرد که بر طبق آن معتقدان به قدم قرآن باید تأدیب می‌شدند. در پی همین فرمان افراد زیادی، دیدگاه موجب برخورد با مخالفان، از جمله [[احمد بن حنبل]] پیشوای اهل حدیث، به زندان افتادند و شکنجه‌ها دیدند، شد. این وضعیت تا زمان <br>با روی کار آمدن [[متوکل]]، که دشمن از مخالفان معتزله و حامی اصحاب حدیث بود، ادامه داشت. در عهد وی معتزله به شدت تحت فشار قرار گرفتند حمایت دولتی پایان یافت، آثارشان سوزانده شد و کتاب‌هایشان طعمه حریق فعالیتشان محدود گردید<ref>آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی،64.</ref>.
===سقوط و انزوا===
مهم‌ترین عامل سقوط نهضت‌ها و مذاهب فکری و سیاسی، از درون خود آن‌ها سرچشمه می‌گیرد. معتزله با ورود به دربار عباسی از یک مکتب علمی به یک حزب سیاسی تبدیل شد و سرنوشتش را به حمایت خلفا گره زد. هرچند این حمایت در ابتدا به رشد آنان کمک کرد، اما با کاهش حمایت دربار، معتزله به انزوا و زوال کشیده شد.
ورود معتزله به دربار، آنان را به یک جریان سیاسی وابسته بدل کرد که با زوال حمایت خلفا، رو به افول گذاشت.<br>
افزون بر این، مخالفت [[فقها]]، [[محدثان]] و [[شیعه]] با معتزله، چه از منظر علمی و چه اجتماعی، موجب کاهش اعتبار و نفوذ این مکتب شد<ref>معتزله، دانشنامه اسلامی.</ref>.
سرکوب مخالفان نیز ابتدا قدرت معتزله را افزایش داد، اما در نهایت باعث مظلومیت مخالفان و افول خود معتزله شد. برخورد با احمد بن حنبل نمونه‌ای از این رویکرد بود که با ایجاد حمایت مردمی از او، به زیان معتزله تمام شد.
 
 
مخالفت [[فقه|فقها]] و [[اهل حدیث|محدثین]] با [[علوم عقلی]]، به‌ویژه کلام، نقش مهمی در کاهش نفوذ اجتماعی معتزله داشت. فقها، با تأثیر گسترده بر مردم، این مکتب را تضعیف کردند.
 
 
در نهایت، مخالفت آشکار معتزله با [[شیعه]] نیز به تضعیف و شکست آنان انجامید. این مخالفت از سوی [[ائمه شیعه]] با ردیه‌های علمی پاسخ داده شد و موجب کاهش اعتبار معتزله گردید<ref>معتزله، دانشنامه اسلامی.</ref>.
 
 
 
==انشعابات==
ندارد.
{{تاریخ فرق و مذاهب اسلامی}}
==عقاید مهم==
==='''روش کلامی===عقل‌گرایانه'''<br>در اندیشه معتزله، عقل و احکام عقلی نقشی اساسی و تعیین‌کننده در کشف و استنباط عقاید دینی و نیز اثبات و دفاع از این عقاید معتزله با تکیه بر عهده دارد. در این روش، هر مسئله‌ای را عقل، باور داشتند که اصول دین باید بر خرد آدمی عرضه کرد و تنها با یافتن توجیهی عقلانی برای آن، قابل پذیرش خواهد بود. مبنا و اساس این مکتب بر آن است که همه معارف اعتقادی معقول است و جایی برای پایه استدلال عقلی پذیرفته شود، نه تعبد در عقاید وجود ندارد<ref>آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی،65.</ref>صرف.  معتزله، مانند دیگر متکلمان به به‌نظر آن‌ها، نقل نیز رجوع می‌کردند؛ اما مفاد و محتوای نصوص دینی تنها در صورت توافق با عقل قابل قبول بود. در غیر این صورت، به تأویل و توجیه نصوص می‌پرداختند.<br>به سخن دیگر، نقش نقل در مکتب اعتزال، تأیید و ارشاد به حکم عقل زمانی پذیرفتنی است و خود به تنهایی منبع مستقلی محسوب نمی‌شود. معمولاً این مبنا در قالب قاعده معروف معتزله "الفكر قبل ورود السمع" بیان می‌شود. برخی از معتزله تا آنجا پیش رفتند که همه واجبات را عقلی دانسته و بر آن شدند که عقل حسن و قبح همه افعال را درک می‌کند<ref>آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی،65.</ref>.  زیاده‌روی معتزله در عقل‌گرایی، عمدتاً به این سبب بود که آنان در صف مقدم جدال و پیکار عقلی با زنادقه و مخالفان دین قرار داشتند و دائماً با آنان مناظره می‌کردند. از این رو برای تحکیم عقاید دینی به وسیله ادله عقلی و عرضه اصول اسلامی به گونه‌ای که مورد پسند همگان قرار گیرد، تلاش بسیار کردند. این کار به تدریج موجب شد تا آنان روشی را که در مقام دفاع به کار می‌گرفتند، به مقام استنباط و استخراج معارف دینی سرایت دهند و نقش اصلی و تأسیسی را به عقل و مبادی عقلانی واگذار کنند<ref>آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی،65.</ref>هماهنگ باشد===عقاید===متکلمانی که به معتزله شهرت یافته‌اند دارای اندیشه‌های گوناگونی هستند و در بسیاری از موضوعات کلامی با یکدیگر اختلاف نظر دارند. همین مطلب باعث شده است که این گمان پدید آید که معتزله یک مکتب خاص نیست، بلکه تنها یک روش کلامی است که در آن بر عقل و مبادی عقلی تکیه می‌شود اما بسیاری از محققان و نیز خود معتزله، چنین اعتقادی ندارند و اعتزال را مکتب یگانه‌ای می‌دانند که مانند دیگر فرقه‌ها در میان پیروانش عقاید مشترک و نیز پاره‌ای اختلاف نظرها وجود دارد.<br>معتزله برای اثبات این مطلب معمولاً پنج اصل را واکنش به عنوان عقاید مشترک و ملاک معتزلی بودن ذکر کرده‌اند و حتی کتاب‌هایی مناظره با همین عنوان نوشته‌اند. برای مثال، می‌توان از کتاب‌های "الخمسة الاصول" از [[ابوالهذيل علاف]]، "الاصول الخمسة" نوشته [[جعفر بن حربزنادقه]]، و "شرح الاصول الخمسة" دفاع عقلانی از [[قاضی عبدالجبار]] نام برد<ref>آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی،66-65.</ref>.  در زمان پایه‌گذاری مکتب اعتزال به دست واصل بن عطا، ملاک معتزلی بودن صرفاً اعتقاد به منزله بین المنزلتین بود اما به تدریج دین پدید آمد و در طول زمان، اعتقاد به‌تدریج به چهار اصل دیگر یعنی توحید، عدل، وعد و وعید، امر به معروف و نهی از منکر ابزار استنباط دینی نیز بر فهرست عقاید معتزله افزوده بدل شد و از ویژگی‌های این مکتب به شمار آمد<ref>آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی،66-65.</ref>.  ===اصول اندیشه===* توحید: توحید مراتب و معانی گوناگونی دارد که مهم‌تر از همه توحید ذاتی، توحید صفاتی و توحید افعالی است. توحید ذاتی به این معنا است که ذات پروردگار یگانه است و مثل و مانند ندارد. توحید ذاتی مورد قبول همه فرقه‌های اسلامی است، اما درباره توحید صفاتی و توحید افعالی در میان متکلمان اختلاف نظر جدی وجود دارد.<br>معتزله بر خلاف اشاعره، معتقد به توحید صفاتی و منکر توحید افعالی‌اند.  [[شهرستانی]] درباره اعتقاد معتزله به توحید صفاتی می‌گوید: «این سخن در آغاز ناپخته بود و واصل بن عطا در اثبات دیدگاه خود به این استدلال ساده اکتفا می‌کرد که لازمه اثبات صفات قدیم برای خدا تعدد خدایان است. یعنی لازمه پذیرفتن توحید ذاتی، توحید صفاتی است».  بعدها پیروان واصل در توضیح عقیده او بیان داشتند که معنای توحید صفاتی، انکار مطلق صفات نیست، بلکه مراد انکار صفات زاید بر ذات الهی و در نتیجه عینیت همه صفات با ذات اوست.<br>در واقع معتزله با این نظریه در صدد رد اعتقاد اصحاب حدیث، مبنی بر اثبات صفات زاید بر ذات بودند. اگرچه انکار این نوع صفات مورد اتفاق معتزله بود، اما در فروع و جزئیات این مسئله، تفاسیر مختلفی از سوی معتزلیان مطرح شده است.
* عدل: هیچ یک از فرقه‌های اسلامی منکر عدل به عنوان یکی از صفات الهی نیستند.اختلاف متکلمان بیشتر در تفسیری است که از این مفهوم صورت می‌پذیرد.<br>
تفسیر معتزله و [[امامیه]]، بر اساس بینشی است که درباره حسن و قبح اعمال دارند. آنان معتقدند که افعال در ذات خویش، صرف نظر از دستور شرع، خوب یا بد هستند و عقل آدمی نیز قادر است دست کم در پاره‌ای موارد این حسن و قبح را دریابد. بنابراین، عدل از کارهای خوب و واجب است و ظلم از کارهای بد و ناشایست است. از سوی دیگر، چون خداوند از هر گونه امر قبیح و ناروا مبرّاست، پس لزوماً کارهایش بر طبق عدل است و هر چه عقل مصداق ظلم تشخیص دهد، خداوند انجام نخواهد داد.<br>
معتزله از این تفسیر به نتایج متعددی رسیدند؛ از جمله می‌توان به انکار جبر و اثبات اختیار برای انسان و رد توحید افعالی اشاعره - به این معنا که خداوند فاعل همه اعمال است - اشاره کرد. از نظر معتزله، یکی دیگر از لوازم عدل، رد تکلیف مالا یطاق و عذاب کردن اطفال مشرکان بر اثر گناه پدران است.
* منزلة بین المنزلتین: معتزله در مقابل خوارج و مرجئه معتقدند که مرتکب کبیره نه کافر است و نه مؤمن؛ بلکه منزلت و مقامی بین کفر و ایمان دارد.
* وعد و وعید: "وعد" به معنای نوید به پاداش است و "وعید" به معنای تهدید به کیفر و عذاب است. به عقیده معتزله، خداوند همان‌گونه که خلف وعده نمی‌کند (این مطلب مورد اجماع همه مسلمانان است)، خلف وعید نیز از او سر نمی‌زند.<br>
بنابراین، تمام تهدیدها و کیفرهایی که درباره کافران و فاسقان در قرآن و روایات آمده است، در روز قیامت به وقوع خواهد پیوست و محال است که خداوند آنها را ببخشد مگر آنکه در دنیا توبه کرده باشند.
* امر به معروف و نهی از منکر: این اصل مورد اتفاق مسلمانان است و اختلاف تنها در مراتب و شرایط آن است.<br>
خوارج برای امر به معروف و نهی از منکر شرط و حدی نمی‌شناختند، اما برخی از اصحاب حدیث، مانند احمد بن حنبل، آن را صرفاً در محدوده قلب و زبان می‌پذیرند نه در محدوده عمل و قیام مسلحانه. معتزله برای امر به معروف و نهی از منکر شروطی مانند احتمال تأثیر و عدم مفسده قائلند؛ اما آن را به قلب و زبان محدود نمی‌کنند و بر این باورند که اگر منکرات شایع شود یا حکومت ستمگر باشد، بر مسلمانان واجب است تا قوای لازم را فراهم کنند و بر فساد و ستم بشورند<ref>آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی،67-66.</ref>.
از پنج اصل معتزله، تنها دو اصل - '''اصول اندیشه'''<br># توحید : انکار صفات زاید بر ذات خداوند؛ تمام صفات الهی عین ذات او هستند.# عدل: خداوند عادل است و عدل - از اصول مهم اعتقادی‌اند، اما دو اصل دیگر - وعد هرگز کار قبیح انجام نمی‌دهد. افعال خوب و وعید بد ذاتاً چنین‌اند و عقل توان شناخت آن‌ها را دارد.# منزله بین المنزلتین - از فروع اعتقادی : مرتکب گناه کبیره نه مؤمن است و نه کافر، بلکه در جایگاهی میان این دو قرار دارد.# وعد و وعید: خداوند به حساب می‌آیند وعده‌های پاداش و کیفر خود وفادار است و گناهکار بی‌توبه را نمی‌بخشد.# امر به معروف و نهی از منکر جزء تکالیف عملی است : وظیفه‌ای شرعی که باید با شرط تأثیر و باید در فقه به آن پرداخت. قاضی عبدالجبار معتقد است که اصول معتزله از آن رو منحصر در پنج اصل مذکور است که تمام مخالفان دست‌کم در یکی از این اصول صورت لزوم با ایشان اختلاف دارند.<br>به بیان دیگر، این پنج اصل هم وجه اشتراک معتزله است و هم اختلاف و امتیاز آنان را از سایر فرق نشان می‌دهداقدام عملی اجرا شود<ref>آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی،68-67اسلامی،67-66.</ref>.
==پراکندگی جمعیت==
مکتب اعتزال در آغاز در [[بصره]] به وجود آمد شکل گرفت و رشد کرد؛ یافت، اما در اواخر سده دوم هجری، با مهاجرت [[بشر بن معتمر]] (م. ۲۱۰ هـ.ق) که یکی از دانش‌آموختگان مدرسه بصره بود به [[بغداد]] سفر کرد و مدرسه معتزله بغداد را تأسیس کرد و به ترویج اصول مدرسه‌ای معتزلی در آنجا، این مکتب اعتزال در بغداد همت گماشت. ضمن آنکه در برخی جزئیات با آرای بزرگان بصره مخالفت کرد، بشر به شیعه گرایش داشتپایتخت عباسیان نیز راه یافت. می‌توان گفت که در مجموع، معتزله بغداد بیش با تأثیرپذیری از آراء شیعه، در برخی اصول با معتزله بصره تفاوت داشتند و به عقاید شیعه نزدیک استنزدیک‌تر بودند<ref>آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی،64.</ref>.
از متکلمان برجسته این مکتب، افزون بر دو شاخه‌ اصلی بغداد و بصره، می‌توان از ابوعلی جبائی (۲۰۴ - ۲۳۵ هـ.ق) و فرزندش ابوهاشم جبائی (۲۷۷ - ۳۲۱ هـ.ق) و قاضی عبدالجبار (۲۲۴ - ۴۱۵ هـ.ق) نام برد. محمد اسکافی (۲۴۰ هـ.ق)، ابوالحسین خیاط (۳۱۱ هـ.ق) و ابوالقاسم بلخی معروف به کعبی (۲۷۳ - ۳۱۷ هـ.ق) بیش از جمله بزرگان معتزله بغداد هستندبیست گروه تقسیم شد که با وجود اتفاق نظر در پنج اصل بنیادین آن، در بیشتر مسائل دیگر اختلاف نظر داشتند<ref>آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی،65فرقه معتزله، ویکی‌فقه.</ref>.
==منابع==
نویسنده: [[کاربر:Dastyar|فاطمه دستیار]]
 
* آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، رضا برنجکار، قم: نشر طه، 1387، فایل pdf.
* الملل و انحل، ابوالفتح محمد بن عبدالکریم شهرستانی، ترجمه افضل‌الدین صدرترکه اصفهانی، تصحیح سیدمحمدرضا جلالی نائینی، چاپخانه تابان، ۱۳۳۵، چاپ دوم.
* معتزله، دانشنامه اسلامی.
* معتزله، ویکی‌شیعه.
* فرقه معتزله، ویکی‌فقه.
 
[[رده:فرق و مذاهب اسلامی]]
۱۱۵
ویرایش