۹۹
ویرایش
تغییرات
←سیر تاریخی
دستگیر و به شیراز فرستاده شد و پس از آن و پس از آنکه در مناظره با علمای شیعه شکست خورد اظهار ندامت کرد و در حضور مردم گفت : لعنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام غائب بداند لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام بداند. پس از این واقعه شش ماه در خانه پدری خود تحت نظر بود و از آنجا به اصفهان و سپس به قلعه ماکو تبعید شد در همین قلعه با مریدانش مکاتبه داشت.
و از اینکه میشنید آنان در کار تبلیغ دعاوی او میکوشند به شوق افتاد و کتاب بیان را رد همان قلعه نوشت . دولت محمد شاه قاجار برای آنکه پیوند او را با مریدانش قطع کند در سال ۱۲۶۴ ق . وی را از قلعه ماکو به قلعه چهریق در نزدیکی ارومیه منتقل کرد. پس از چندی او را به تبریز بردند و در حضور چند تن از علما محاکمه شد علی محمد در آن مجلس آشکارا از مهدویت خود سخن گفت و بابیت امام زمان را که پیش از آن ادعا کرده بود به بابیت علم خداوند تا ویل کرد. علی محمد در مجالس علما نتوانست ادعای خود را اثبات کند و چون از او درباره برخی مسائل دینی پرسیدند از پاسخ فرو ماندد و جملات ساده عربی راغلط خواند. در نتیجه وی را چوب زده تنبیه نمودند و او از دعاوی خویش تبری جست و توبه نامه نوشت. اما این توبه نیز مانند توبه
قبلی او واقعی نبود از این رو پس از مدتی ادعای پیامبری کرد.<ref>5 تاریخ فرق و مذاهب اسلامی.ص105 </ref> اولين فرمان سيد علي محمد و آغاز درگيري ها سيد علي محمد پس از ادعاي بابيت ظاهرا عازم مكه شده و پس از بازگشت از مكه به بوشهر وارد گرديد و اولين فرمان خود را صادر نمود چنانچه در «تلخيص تاريخ نبيل زرندي» آمده است: «باب در مراجعت از مكه در بوشهر چند روزي اقامت كرد، دستوراتي به قدوس (محمد علي بابكي يكي از گروندگان باب) در رساله اي به نام خصايل سبعه داد كه آن را به شيراز برد كه از جمله ي دستورات اين بود: (بر اهل ايمان واجب است در اذان نماز جمعه جمله ي اشهد ان عليا قبل نبيل - كه به حساب ابجد نبيل ۹۲ است و محمد هم ۹۲ - باب بقية الله را اضافه كنند)... » و آيتي نيز در «كواكب الدريه» مينويسد: «باب نزد خانه ي كعبه داعيه ي خود را علني نموده بدين نغمه بديعتا تغني نمود: «انا القائم الذي تنتظرون»؛ من همان قائم هستم كه انتظار او را ميكشيد». [ صفحه ۱۵] و در كتاب «ظهور الحق» مينويسد: «سيد باب به عبدالخالق يزدي مينويسد: «انا القائم الذي كنتم بظهوره تنتظرون». در اثر اين ادعاها و ظاهر كردن چنين كلماتي سيد علي محمد تحت تعقيب حكومت بوشهر قرار گرفت و پس از دستگيري او را روانه شيراز كردند تا در حضور علما در مسجد وكيل و در حضور امام جمعه شيراز دعاوي خود را انكار نمود. كتاب «تلخيص تاريخ نبيل زرندي» واقعه را چنين توصيف ميكند: «حضرت باب در حضور امام جمعه رو به جمعيتكرد و گفت: «لعنت خدا بر كسي كه مرا وكيل امام غايب بداند. سفر سيد علي محمد به اصفهان و روانه كردن او به تهران پس از آن كه در مسجد وكيل شيراز توبه نامه خود را ابراز داشت چون توجه زيادي نسبت به مراقبت از او نمي شد با تماس مخفيانه اي با حاكم اصفهان كه شخصي به نام منوچهرخان گرجي بود از شيراز گريخته و به اصفهان رفت و ادعاهاي سابق خود را ادامه داد. و اما درباره ي منوچهرخان، مهدي قلي خان زعيم الدوله تبريزي در كتاب «باب الابواب» چنين مينويسد: «ظاهرا مسلمان شدند و در باطن بدين مسيحي خود باقي بودند، چنين است شيوه ي اكثر مسيحياني كه در امور دول اسلامي دخالت ميكنند، براي رسيدن به مطلوب خود و گرفتن انتقام خونهايي كه از نژاد آنان به دست مسلمين ريخته شده است و ريختن تخم فتنه و فساد در ميان مسلمين ظاهرا مسلمان ميشدند و در حقيقت جاسوس دول مسيحي و شمشير برنده و آلت كوبنده دست آنها هستند ولي امراء اسلام از آنها غافل و به مكر و حيله آنان جاهلند، اين حقيقتي است كه از مراجعه و تتبع تاريخ دولتهاي اندلس و عثماني معلوم ميشود». از تاريخ چنين برمي آيد كه منوچهرخان (معتمد الدوله) و برادرش كه هر دو از مسيحيان بودند در ظاهر از دين خويش برگشته و اظهار مسلماني كردند و پستهايي را به خود اختصاص دادند.<ref>6 بابیت و بهایت در بستر تاریخ .ص20</ref>
==سقوط و انزوا==