تغییرات

پرش به: ناوبری، جستجو

معتزله

۱۰ بایت اضافه‌شده، ۲ مارس
بدون خلاصه ویرایش
این مرد واصل بن عطا بود که اولین عقیده مکتب اعتزال را بیان می‌کرد. وی آن گاه به کنار یکی از ستون‌های مسجد رفت و به توضیح عقیده خویش پرداخت و در پی آن حسن بصری گفت: «واصل از ما کناره گرفت (اعتزال عنا واصل).» از همان روز واصل و پیروانش به معتزله موسوم گشتند(۱۴۵).
===نظریات واصل بن عطا===
از واصل بن عطا چهار نظریه نقل شده است:
۱. منزلة بين المنزلتين: میان ایمان و کفر مرتبه‌ای وجود دارد که به مرتکب کبیره اختصاص دارد.
پس از واصل، عمرو بن عبید (۸۰ - ۱۴۳ هـ. ق) برادر زن واصل، جانشین او شد و به شرح و بسط آرای واصل پرداخت. از میان متکلمان مشهور معتزلی همچنین باید از ابوالهذیل علاف (۱۳۵ - ۲۳۵ هـ. ق) و ابراهیم نظام (۱۶۰ - ۲۳۱ هـ. ق) یاد کرد.
==روابط با خلفا==
معتزله در عصر بنی امیه با دستگاه حکومت روابط خوبی نداشتند، گرچه یزید بن ولید در دوره کوتاه حکومتش از آنان حمایت می‌کرد. معتزله در اوایل حکومت بنی عباس حالت بی‌طرفی به خود گرفتند؛ اما در عصر منصور و به ویژه در دوران مامون که خود با کلام و فلسفه آشنایی داشت، مورد توجه قرار گرفتند. نزدیکی معتزله به دربار عباسی چنان بالا گرفت که مامون و پس از او معتصم و واثق، خود را معتزلی خواندند و از معتزله سخت حمایت کردند. در همین هنگام بود که جدال بر سر خلق قرآن شدت گرفت و این سؤال مطرح شد که آیا کلام خدا از صفات فعل است و مخلوق و حادث می‌باشد یا از صفات ذات است و خالق و قدیم است؟
 
به اعتقاد معتزله، کلام الهی مخلوق و حادث است و اعتقاد به قدیم بودن قرآن کفر است. در مقابل، تمام اصحاب حدیث و عامه اهل سنت به قدیم بودن قرآن اعتقاد داشتند. مأمون به تشویق و حمایت معتزله، دستوری صادر کرد که بر طبق آن معتقدان به قدم قرآن باید تأدیب می‌شدند. در پی همین فرمان افراد زیادی، از جمله احمد بن حنبل پیشوای اهل حدیث، به زندان افتادند و شکنجه‌ها دیدند. این وضعیت تا زمان متوکل، که دشمن معتزله و حامی اصحاب حدیث بود، ادامه داشت. در عهد وی معتزله به شدت تحت فشار قرار گرفتند و کتاب‌هایشان طعمه حریق گردید. با این همه، هرچند معتزله به عنوان یک فرقه سازمان یافته در گیرودار مبارزات منقرض شد، ولی اندیشمندان و طرفداران این فرقه در گوشه و کنار جهان اسلام تا سده‌ها پایدار ماندند.
==گسترش==
مکتب اعتزال در بصره به وجود آمد و رشد کرد؛ اما در اواخر سده دوم هجری، بشر بن معتمر (م. ۲۱۰ هـ.ق) که یکی از دانش‌آموختگان مدرسه بصره بود به بغداد سفر کرد و مدرسه معتزله بغداد را تأسیس کرد و به ترویج اصول مکتب اعتزال در بغداد همت گماشت. ضمن آنکه در برخی جزئیات با آرای بزرگان بصره مخالفت کرد، بشر به شیعه گرایش داشت. می‌توان گفت که در مجموع، معتزله بغداد بیش از معتزله بصره به عقاید شیعه نزدیک است.
 
از متکلمان برجسته بصره، می‌توان از ابوعلی جبائی (۲۰۴ - ۲۳۵ هـ.ق) و فرزندش ابوهاشم جبائی (۲۷۷ - ۳۲۱ هـ.ق) و قاضی عبدالجبار (۲۲۴ - ۴۱۵ هـ.ق) نام برد. محمد اسکافی (م. ۲۴۰ هـ.ق)، ابوالحسین خیاط (م. ۳۱۱ هـ.ق) و ابوالقاسم بلخی معروف به کعبی (۲۷۳ - ۳۱۷ هـ.ق) از جمله بزرگان معتزله بغداد هستند.
==روش کلامی معتزله==
در اندیشه معتزله، عقل و احکام عقلی نقشی اساسی و تعیین‌کننده در کشف و استنباط عقاید دینی و نیز اثبات و دفاع از این عقاید بر عهده دارد. در این روش، هر مسئله‌ای را باید بر خرد آدمی عرضه کرد و تنها با یافتن توجیهی عقلانی برای آن، قابل پذیرش خواهد بود. مبنا و اساس این مکتب بر آن است که همه معارف اعتقادی معقول است (۱۴۶) و جایی برای تعبد در عقاید وجود ندارد. معتزله، مانند دیگر متکلمان به نقل نیز رجوع می‌کردند؛ اما مفاد و محتوای نصوص دینی تنها در صورت توافق با عقل قابل قبول بود. در غیر این صورت، به تأویل و توجیه نصوص می‌پرداختند (۱۴۷).
 
به سخن دیگر، نقش نقل در مکتب اعتزال، تأیید و ارشاد به حکم عقل است و خود به تنهایی منبع مستقلی محسوب نمی‌شود. معمولاً این مبنا در قالب قاعده معروف معتزله "الفكر قبل ورود السمع" بیان می‌شود. برخی از معتزله تا آنجا پیش رفتند که همه واجبات را عقلی دانسته و بر آن شدند که عقل حسن و قبح همه افعال را درک می‌کند (۱۴۸).
 
زیاده‌روی معتزله در عقل‌گرایی، عمدتاً به این سبب بود که آنان در صف مقدم جدال و پیکار عقلی با زنادقه و مخالفان دین قرار داشتند و دائماً با آنان مناظره می‌کردند. از این رو برای تحکیم عقاید دینی به وسیله ادله عقلی و عرضه اصول اسلامی به گونه‌ای که مورد پسند همگان قرار گیرد، تلاش بسیار کردند. این کار به تدریج موجب شد تا آنان روشی را که در مقام دفاع به کار می‌گرفتند، به مقام استنباط و استخراج معارف دینی سرایت دهند و نقش اصلی و تأسیسی را به عقل و مبادی عقلانی واگذار کنند.
==عقاید معتزله==
متکلمانی که به معتزله شهرت یافته‌اند دارای اندیشه‌های گوناگونی هستند و در بسیاری از موضوعات کلامی با یکدیگر اختلاف نظر دارند. همین مطلب باعث شده است که این گمان پدید آید که معتزله یک مکتب خاص نیست، بلکه تنها یک روش کلامی است که در آن بر عقل و مبادی عقلی تکیه می‌شود (۱۴۹). اما بسیاری از محققان (۱۵۰) و نیز خود معتزله، چنین اعتقادی ندارند و اعتزال را مکتب یگانه‌ای می‌دانند که مانند دیگر فرقه‌ها در میان پیروانش عقاید مشترک و نیز پاره‌ای اختلاف نظرها وجود دارد.
 
معتزله برای اثبات این مطلب معمولاً پنج اصل را به عنوان عقاید مشترک و ملاک معتزلی بودن ذکر کرده‌اند و حتی کتاب‌هایی با همین عنوان نوشته‌اند. برای مثال، می‌توان از کتاب‌های "الخمسة الاصول" از ابوالهذيل علاف، "الاصول الخمسة" نوشته جعفر بن حرب، و "شرح الاصول الخمسة" از قاضی عبدالجبار نام برد.
۴۷
ویرایش

منوی ناوبری