باز کردن منو اصلی

تاریخ‌نما β

تغییرات

بابیت

۹٬۰۵۴ بایت حذف‌شده، ۲۱ مه
بدون خلاصه ویرایش
{{تاریخ فرق و مذاهب اسلامی}}
فرقه بابیت، بابیت یک جنبش دینی و مذهبی است که در میانه اوایل قرن نوزدهم میلادی در ایران به رهبری [[علی‌محمد شیرازی]]، که خود را "باب" معرفی کرد، شکل گرفت. این فرقه مذهب توسط سید علی محمد شیرازی (ملقب به باب) بنیان‌گذاری شد. بابیت به‌عنوان یکی یک مذهب مستقل از جریان‌های نوظهور در تاریخ دین اسلام به‌ویژه مذهب شیعه جدا شد و پیروانش به عنوان "بابی" شناخته می‌شدند. بابیت همچنین به‌عنوان پیش‌درآمدی برای پیدایش مذهب ایران، به‌ویژه در زمینه تصورات دینی و اجتماعی، تأثیرات عمیقی بر جامعه ایرانی و حتی فراتر از مرزهای ایران گذاشتبهائی شناخته می‌شود.<ref>1 ماهیت بابیت تا بهایت.ص104</ref> سيد علي محمد باب بنيانگذار فرقه ي بابي در روز اول ماه محرم سال ۱۲۳۵ هجري قمري مطابق با سوم يا بيستم اكتبر ۱۸۱۹ ميلادي در عصر سلطنت فتحعلي شاه به دنيا آمد. و چنانچه در ظهور الحق فاضل مازندراني كه از نويسندگان بابي است آمده: «پدرش سيد محمد رضا شيرازي كه به خاطر شغل بزازي او را [[سيد محمد رضا بزاز]] مي‌گفتند در ايام كودكي سيد علي محمد از دنيا رفت. از آن پس علي محمد تحت كفالت و سرپرستي مادرش فاطمه بيگم و دايي خود به نام سيد علي درآمد.<ref>2 بابیت و بهایت در بستر تاریخ .ص4</ref>
بنیان گذار فرقه بابیه سید علی محمد شیرازی است. از آنجا که او در ابتدای دعوتش مدعی بابیت امام دوازدهم شیعه بود و خود را طریق ارتباط با امام زمان می دانست، ملقب به باب گردید و پیروانش بابیه نامیده شدند.<ref>3 تاریخ فرق و مذاهب اسلامی .ص105</ref>
==پیدایش==
سفر به بوشهر بعد از مدتي دايي اش او را به بوشهر مي‌برد و بابیت در سال 1844 میلادی در آن جاست كه سيد علي ایران به‌وجود آمد. سید علی محمد به كارهاي عجيبي مانند: تسخير ستارگان، دست مي‌زند، چنانچه زعيم الدوله در كتاب [[«مفتاح الابواب»]] چنين مي‌نويسد: «او را به [[بوشهر]] فرستادند تا بيست سالگي نزد دايي شیرازی، جوانی از شیراز، خود بود و در اين ايام به كارهاي روحي مي‌پرداخت و به تسخير ستارگان و كواكب اشتغال داشت، به بام كاروانسراي حاج عبدالله كه حجره دايي اش در آن جا بود مي‌رفت و سر برهنه تا عصر مي‌ايستاد و اورادي مي‌خواند و در نتيجه نوبه‌هاي شديدي بر او غلبه كرد و قواي جسمي او را تضعيف نمود و نصايح دايي او هيچ تأثيري در وي نكردبه‌عنوان "باب" (دروازه) معرفی کرد که راهی برای آمدن یک پیام‌آور بزرگتر، همان امام دوازدهم شیعیان یا مهدی موعود، است. » و در تاريخ «نبيل زرندي» با صورت محترمانه تري چنين نگاشته شده است: «حضرت باب غالب اوقات كه در بوشهر بودند وقتي كه هوا در نهايت درجه ي حرارت بود چند ساعت به بالاي بام تشريف مي‌بردند و به نماز مشغول بودند. آفتاب در نهايت درجه حرارت بر او مي‌تابيد.سفر به عراق پس از چند سال سيد علي محمد به [[كربلا]] مي‌رود و در مجلس درس سيد كاظم رشتي حاضر مي‌شود و با شاگردان وي و از [[جمله ملاحسين بشرويه اي]] كه بعدها به ادعا کرد که او ايمان آورد آشنا مي‌گردد چنانچه در «مطالع الانوار» اين گونه آمده به‌عنوان دروازه‌ای است: «پس که انسان‌ها باید از سه روز همان جوان (سيد علي محمد) وارد محضر درس سيد شد و نزديك درب جلوس نمود، با نهايت ادب و وقار درس سيد را گوش مي‌داد.بازگشت به شيراز و ادعاي سيد علي محمد بر بابيت و قائميت پس از اين كه سيد علي محمد از كربلا آن عبور کنند تا به موطن خود بازگشت توسط نامه با شاگردان سيد كاظم رشتي تماس داشت آموزه‌های جدید و در يكي از سوره‌هاي كتاب «احسن القصص» خود مي‌گويد: «ان الله قد قدر ان يخرج ذلك الكتاب في تفسير احسن القصص من عند محمد بن حسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن حسن بن علي بن ابيطالب علي عبده لتكون حجة الله من عند الذكر علي العالمين بليغا»؛ يعني: خداوند تقدير كرد كه اين كتاب در تفسير احسن القصص از ناحيه محمد (امام زمان) فرزند حسن فرزند محمد فرزند علي فرزند موسي فرزند جعفر فرزند محمد فرزند علي فرزند حسين فرزند علي بن ابيطالب بيرون آمده به دست بنده اش (علي محمد) تا حجت خدا از طرف «ذكر» به جهانيان ابلاغ گردد»الهی برسند. [ صفحه ۱۳] پس او آموزه‌های جدیدی از مكاتبات جمله عدالت اجتماعی، برابری جنسیتی و مراسلات هيجده نفر از شاگردان سيد كاظم رشتي توسط ملاحسين بشرويه اي ملقب به «[[باب الباب]]» نيابت باب اصلاحات دینی را پذيرفتند و ملقب به حروف «[[حي»]] شدند كه به حساب ابجد معادل با عدد ۱۸ استمطرح کرد.<ref>بابیت و بهایت در بستر تاریخ . ص 14</ref>
==سیر تاریخی==
سال 1844 - پیدایش بابیت: سید علی محمد شیرازی در 23 سالگی خود را به‌عنوان "باب" معرفی کرد و در پی این اعلام، جنبشی بزرگ در ایران شکل گرفت. در ابتدا، هواداران زیادی پیدا کرد.
درزمانی که علی محمد هنوز از ادعای با بیت امام زمان علیه السلام فراتر نرفته بود به دستور [[والی فارس]] در سال ۱۲۶۱ ق .دستگیر مقاومت و سرکوب: حکومت قاجار به‌سرعت به شیراز فرستاده شد این جنبش واکنش نشان داد و پس از آن باب و پس از آنکه در مناظره با علمای شیعه شکست خورد اظهار ندامت کرد و در حضور مردم گفت : لعنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام غائب بداند لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام بداند. پس از این واقعه شش ماه در خانه پدری خود پیروانش را تحت نظر بود و از آنجا به اصفهان و سپس به قلعه ماکو تبعید شد در همین قلعه با مریدانش مکاتبه داشتفشار قرار داد.و از اینکه میشنید آنان در کار تبلیغ دعاوی او میکوشند به شوق افتاد و کتاب بیان را رد همان قلعه نوشت . دولت [[محمد شاه قاجار|محمد شاه قاجا]]ر برای آنکه پیوند او را با مریدانش قطع کند نهایت، باب در سال ۱۲۶۴ ق . وی را از قلعه ماکو به قلعه چهریق 1850 میلادی در نزدیکی ارومیه منتقل کرد. پس از چندی او را به تبریز بردند و در حضور چند تن از علما محاکمه اعدام شد علی محمد در آن مجلس آشکارا از مهدویت خود سخن گفت و بابیت امام زمان را که پیش از آن ادعا کرده بود به بابیت علم خداوند تا ویل کرد. علی محمد در مجالس علما نتوانست ادعای خود را اثبات کند و چون از او درباره برخی مسائل دینی پرسیدند از پاسخ فرو ماندد و جملات ساده عربی راغلط خواند. در نتیجه وی را چوب زده تنبیه نمودند و او از دعاوی خویش تبری جست و توبه نامه نوشت. اما این توبه نیز مانند توبه قبلی او واقعی نبود از این رو پس از مدتی ادعای پیامبری کرد.<ref>5 تاریخ فرق و مذاهب اسلامی.ص105 </ref>
اولين فرمان سيد علي محمد و آغاز درگيري ها سيد علي محمد پس از ادعاي بابيت ظاهرا عازم [[مكه]] شده و پس از بازگشت از مكه به بوشهر وارد گرديد و اولين فرمان خود را صادر نمود چنانچه در [[«تلخيص تاريخ نبيل زرندي»]] آمده استتأسیس مذهب بهائی: «باب در مراجعت بعد از مكه در بوشهر چند روزي اقامت كرد، دستوراتي به [[قدوس]] (محمد علي بابكي يكي اعدام باب، یکی از گروندگان باب) در رساله اي پیروان برجسته‌اش به نام خصايل سبعه داد كه آن را به شيراز برد كه از جمله ي دستورات اين بود: (بر اهل ايمان واجب بهاءالله ادعا کرد که او همان پیام‌آور بزرگتر است در اذان نماز جمعه جمله ي اشهد ان عليا قبل نبيل - كه به حساب ابجد نبيل ۹۲ است و محمد هم ۹۲ - باب بقية الله را اضافه كنند)... » و آيتي نيز در «كواكب الدريه» مي‌نويسد: «باب نزد خانه ي كعبه داعيه ي خود را علني نموده بدين نغمه بديعتا تغني نمود: «انا القائم الذي تنتظرون»؛ من همان قائم هستم كه انتظار او را مي‌كشيد». [ صفحه ۱۵] و در كتاب «ظهور الحق» مي‌نويسد: «سيد که باب به عبدالخالق يزدي مي‌نويسد: «انا القائم الذي كنتم بظهوره تنتظرون»ظهورش اشاره کرده بود. در اثر اين ادعاها و ظاهر كردن چنين كلماتي سيد علي محمد تحت تعقيب حكومت بوشهر قرار گرفت و پس این اتفاق باعث شد تا مذهب بهائی به‌عنوان یک مذهب مستقل از دستگيري او را روانه شيراز كردند تا در حضور علما در مسجد وكيل و در حضور امام جمعه شيراز دعاوي خود را انكار نمودبابیت شکل گیرد.. كتاب «[[تلخيص تاريخ نبيل زرندي]]» واقعه را چنين توصيف مي‌كند: «حضرت باب در حضور امام جمعه رو به جمعيتكرد <ref>5 تاریخ فرق و گفت: «لعنت خدا بر كسي كه مرا وكيل امام غايب بداندمذاهب اسلامی.ص105 </ref>
سفر سيد علي محمد به [[اصفهان]] و روانه كردن او به [[تهران]]
پس از آن كه در مسجد وكيل شيراز توبه نامه خود را ابراز داشت چون توجه زيادي نسبت به مراقبت از او نمي شد با تماس مخفيانه اي با حاكم اصفهان كه شخصي به نام [[منوچهرخان گرجي]] بود از شيراز گريخته و به اصفهان رفت و ادعاهاي سابق خود را ادامه داد. و اما درباره ي منوچهرخان، مهدي قلي خان زعيم الدوله تبريزي در كتاب «باب الابواب» چنين مي‌نويسد: «ظاهرا مسلمان شدند و در باطن بدين [[مسيحي]] خود باقي بودند، چنين است شيوه ي اكثر مسيحياني كه در امور دول اسلامي دخالت مي‌كنند، براي رسيدن به مطلوب خود و گرفتن انتقام خون‌هايي كه از نژاد آنان به دست
مسلمين ريخته شده است و ريختن تخم فتنه و فساد در ميان مسلمين ظاهرا مسلمان مي‌شدند و در حقيقت جاسوس دول مسيحي و شمشير برنده و آلت كوبنده دست آنها هستند ولي امراء اسلام از آنها غافل و به مكر و حيله آنان جاهلند، اين حقيقتي است كه از مراجعه و تتبع تاريخ دولت‌هاي اندلس و عثماني معلوم مي‌شود». از تاريخ چنين برمي آيد كه منوچهرخان (معتمد الدوله) و برادرش كه هر دو از مسيحيان بودند در ظاهر از دين خويش برگشته و اظهار مسلماني كردند و پست‌هايي را به خود اختصاص دادند.<ref>6 بابیت و بهایت در بستر تاریخ .ص20</ref>
===سقوط و انزوا===
۹۹
ویرایش