تغییرات

پرش به: ناوبری، جستجو

جوهر بودن نفس

۳٬۳۹۱ بایت اضافه‌شده، ‏۶ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۳:۴۲
جز
بدون خلاصه ویرایش
نفس مدرک حالات و اوصاف روانی، مزاج و همه‌ی کیفیّات عارض بر بدن است و با توجّه به اینکه مدرِک باید وجود لنفسه و مدرَک باید وجود لغیره داشته باشد، طبعاً ثابت میشود که نفس وجود لنفسه و جوهری دارد. از سوی دیگر با توجّه به اینکه مزاج و همه‌ی کیفیّات روانی و بدنی عرضیاند و وجود لغیره دارند، قهر آنها بر نفس با این کیفیّات ثابت میشود.<ref>ملاصدرای شیرازی، شواهد الربوبیّه، ص211. به نقل از نفس انسانی و قوای آن از منظر فلسفه و اخلاق، نوشته اعظم ملاصادقی.</ref>
==مطلب دیگر==
بدون هیچ تردیدی نفس ارسطویی جوهر است. اوتصریح می‏کند که «نفس بالضروره جوهر است.»(37)
 
و نیز می‏گوید: «نفس جوهری است به معنایصورت، یعنی ماهیت جسمی که دارای کیفیت معینیاست.(38) اما به نظر ابن سینا اگر نفس قائم در موضوعباشد، یعنی جزیی از شیئی که مرکب از موضوع نفس وخود نفس است به شمار آید، جوهر نیست. و به دیگرسخن، نزد ارسطو نفس، جوهر به معنای چیزی استکه فعلیت محل بدان وابسته است (صورت). اما ابنسینا نفس را جوهر جسم به معنای صورت جسمنمی‏داند. حتی کمال بودن نفس نیز نزد ابن سینا مستلزمجوهر بودن آن نیست؛ زیرا کمال اعمّ از این است کهواقع در موضوع یا خارج از موضوع باشد.
 
در واقع، نزد ابن سینا، آنچه موجب جوهر بودننفس است قوام دادن آن به بدن است. بدین معنا کهماهیت جسم آلی و نوعیت آن بدون تعلّق نفس محصّلو متحقّق نیست تا بتوان این جسم را به منزله موضوعبرای نفس دانست، و بدین ترتیب سلب جوهریت ازنفس کرد. پس نفس جوهر به معنای صورت نیست تامستلزم انطباع به بدن باشد، و بهتر آن است که نفس راقسم خاصّ و مستقلی از جوهر بشماریم که در عینمفارقت از جسم علاقه‏ای از قبیل تصرّف و تحریکنسبت به آن دارد.
 
حاصل آن که ابن سینا بر آن است که نفس خود نوعخاصّی از جوهر است در کنار صورت. یعنی صورتی کهمنطبع در مادّه است و همراه با مادّه نوع خاصی از جسمرا تشکیل دهد، نیست. به نظر ابن سینا اگر نفس قائم درموضوع باشد، یعنی جزیی از شیئی که مرکب ازموضوع نفس و خود نفس است، به شمار آید، بدینمعنا جوهر نیست. حتی کمالیت نفس نیز مستلزم جوهربودن آن نمی‏باشد؛ زیرا کمال اعمّ از آن است که واقعدر موضوع یا خارج از موضوع باشد.
 
حقیقت آتش و طبیعت آتش؛ و سّوم مرکب، چونتن آتشی. و چهارم چون جان جدا ایستاده از تن و چونعقل وپدید آمد که جوهر یکی عادت است و یکصورت است و یکی مرکب از هرد و پیدا شود که یکیچیزی جدا از محسوسات بود.»(39)
 
او همچنین در الهیات شفا می‏گوید: «هر جوهری یاجسم است یا غیر جسم. اگر غیر جسم باشد یا جزوجسم است یا نه، بلکه مفارق اجسام است. در صورتیکه جزو جسم باشد یا صورت آن است یا مادّه آن. و درصورت مفارق بودن یا آن را تصرّفی به تحریک دراجسام هست یا نیست. اوّل را نفس و دوّم را عقلگویند.»(40)
 
* https://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/66194/0
==پانویس==
{{پانوسیپانویس}}
automoderated، دیوان‌سالاران، developer، مدیران
۸٬۸۱۱
ویرایش

منوی ناوبری