==دیدگاه سهروردی==
شیخ اشراق که فلسفهاش متأثّر از افلاطون است و او را رئیس اشراقیّون میداند، در باب حدوث یا قدم نفس، به مخالفت با افلاطون پرداخته و نفس را حادث میداند. او در اکثر کتب و مقالاتش این مطلب را بیان میدارد و برای اثبات آن، برهان اقامه میکند.<ref>ر.ک. مجموعهی مصنّفات شیخ اشراق، ج4، ص4755. به نقل از نفس انسانی و قوای آن از منظر فلسفه و اخلاق، نوشته اعظم ملاصادقی.</ref>
==مطلب دیگر==
یکی از موارد ابهام در فلسفه ارسطو بقای نفساست. یعنی ارسطو به صراحت معین نساخته است کهآیا نفس انسان با فنای بدن فانی میشود یا از بقا و خلودبرخوردار است. البته چون ارسطو نفس را صورت بدن میداند بیتردید باید قایل به فنای آن با فنای بدن شود.اما عقل به عقیده او حکم دیگری دارد. اما بر فرض اینکه عقل باقی باشد آیا عقل هرکدام از افراد انسان باحفظ تشخّص خود باقی است یا آنچه به جای میماندجنبه کلی و نامتشخّص دارد؟ و آیا عقل بالقوّه نیز باقیاست یا فقط عقل بالفعل و به عبارت دیگر عقل فعّال ازخلود برخوردار است؟ اینها نقاط ابهام در فلسفه ارسطواست.
از جمله عبارات ارسطو که دلالت بر بقای عقلمیکند، دو عبارت ذیل است:
1 ـ «این مسأله محلّ بحث و تأمّل است که آیا بعد ازاز انحلال شیء مرکب [از مادّه و صورت] چیزی از آنباقی میماند؟ درباره بعضی از اشیا هیچگونه مانعیبرای چنین اعتقادی نیست: مثلاً نفس از همین قبیلاست. البته نه تمام نفس، بلکه عقل. چه، درباره تمامنفس چنین چیزی عقلاً غیر ممکن است.»(50)
2 ـ [این عقل] وقتی که مفارق شود، چیزی جز آنچهبالذات همان است نیست و تنها اوست که فنا ناپذیرازلی است مع ذلک چون این عقل نامنفعل است،یادآوری برای ما حاصل نیست.(51)
اما ابن سینا به صراحت نفس انسان را باقی وجاودان دانسته و حتی همه مباحث را درباره نفسمقدّمهای برای اثبات بقای آن قرار داده است. و چونعقل فعال در نظر او مفارق از افراد است اثبات خلود رادر حقّ عقل هیولانی و یا به عبارت دیگر در حقّ جوهرنفس ناطقه آورده و تشخّص عقول یا نفوس افراد انسانرا بعد از زوال بدن محرز و مسلّم شمرده است.(52)
* https://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/66194/0
==پانویس==
{{پانویس}}