کشتار کافران
سؤال
چرا در قرآن بارها دستور قتل مشرکین و کافرین داده شده تا آنجا که گفته: «واقتُلُوهُم» «بکشید آنها را» (بقره، ۱۹۱/۲) آیا این دستور قرآن ، ترویج خشونت و تروریسم نیست؟
پاسخ
كسي كه اندك آشنايي با معارف دين توحيدي داشته باشد، بهخوبي متوجه ميشود كه خشونت در اخلاق ديني جايي براي خود ندارد و در اين نظام اخلاقي مؤمنان به مهرباني و رأفت با انسانها دعوت شدهاند و احترام به حقوق انسانها يكي از اركان اين نظام اخلاقي را تشكيل ميدهد بهطوريكه در قرآن كريم آمده است: «…وَالصُّلْحُ خَيْرٌ…» (نساء، ۱۲۸/۴) يعني صلح بهتر است. روش پيامبر اكرم(ص) اين بود كه در جنگهايي كه دشمنان دين عليه مسلمين راه میانداختند از طرق مختلف سعي ميكرد جلوي جنگ را بگيرد و كار به صلح بكشد، حتي با به خطر انداختن وجود شريف خود.
اما گر بنا باشد گروهي از انسانها بهنام مشركان اقدام به جنگ و سلب آسايش از انسانها بكنند و جوامع انساني را به آشوب بكشانند و اقدام به قتل انسانها بكنند با آنها چهكار بايد كرد؟! عقلاي عالم در اين چنين موارد چه روشي را در پيش ميگيرند؟! آيا عاقلانه است كه عدهاي تبهكار آدمكش را آزاد گذاشت تا به هر نحوي که ميخواهند اقدام به ايجاد اغتشاش و جنگ و قتل و غارت انسانها كنند؟ آن موقع چه كسي بايد از حقوق انسانهاي ضعيف و زنان و كودكان دفاع كند؟
مسلماً جنگ پديدهاي نامطلوب و از بينبرنده آسايش و حقوق انسانها و برهمزنندة نظام اجتماعات بشري و نابودكنندة انسانها و وسايل زندگي آنها و طبعاً اين پديده در اخلاق ديني پديدة نامطلوب و منفوري تلقي ميشود. اما اين اوصاف در مورد جنگ هجومي و شروعكنندة جنگ صدق ميكند، نه در مورد دفاع از حقوق خود و ديگر انسانها. طبعاً به همان علت كه جنگ هجومي و اوليه رفتاري است منفور و نامطلوب، در مقابل جنگ دفاعي عملي است با عظمت و قداست و ضروري براي ادامة زندگي انسانها و تأمين آسايش آنها. البته اگر به طرق ديگري بشود انسانهاي تبهكار و ظالم را از تبهكاري و ظلم بازداشت و آنها را اصلاح كرد، كه خيلي مطلوب است، اما اگر اقدامات ديگر نتوانست انسانها را از ظلم به يكديگر منصرف كند، آن موقع راهي جز جنگ دفاعي باقي نميماند. اين نوع جنگ از روي ناچاري است و اين مشركان هستند كه در اصل باعث آن ميشوند.
سؤال ميكنيم که آيا در جنگ بين پيامبران خدا و پيروانشان از يك طرف و مشركان از طرف ديگر كدام گروه شروعكنندة جنگ بودند؟! با اندك مطالعه در تاريخ زندگي پيامبران جواب اين سؤال كاملاً روشن ميشود.
بهجاي اينكه سؤال شود كه چرا در قرآن دستور جنگ با مشركان صادر شده، بايد از مشركان سؤال كرد كه چرا با خدا و پيامبران و پيروان پيامبران ميجنگند؟ و چرا اصلاً جنگ را شروع ميكنند؟
اگر سؤال كننده به بقية همين آيه توجه ميكرد جواب سؤال خود را دريافت ميكرد و آن اينكه خداوند ميفرمايد:
«وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ». اين صورت كامل آيه است كه بخشي از آن در سؤال ذكر شده، (آية ١٩١ سورة بقره). در اين آيه دستور جنگ با مشركان را ميدهد و ميفرمايد با آنها بجنگيد و آنها را از منطقه اخراج كنيد، همچنانكه آنها شما را اخراج كردند. يعني ايمان آورندهها به قرآن مجيد و پيامبر خدا گروهي از انسانها بودند كه مشركان آنها را از محل زندگي خود اخراج كردند، گروهي از آنها را كشتند و گروهي را شكنجه كردند، و پيروان دين توحيدي در اثر فشارها و خشونتها و قتلها و شكنجههاي مشركان ناچار دست از خانه و زندگي و منطقة مسكوني خود يعني شهر مقدس مكه كشيدند و هجرت كردند و به شهر يثرب رفتند. عجيب است كه مشركان حق فرار را هم براي مؤمنان به رسميت نميشناختند! فلذا آرام ننشسته و امكانات خود را جمع كردند و به شهر يثرب (مدينه) لشكر كشيدند و به قصد كشتن پيامبر خدا و پيروان او جنگهايي به راه انداختند. در اين صورت از مشركان بايد سؤال كرد شما که اجازة زندگي به پيروان دين خدا را نميدهيد، حتي اجازة فرار و ترك وطن را هم نميدهيد؟