اشاعره: تفاوت بین نسخه‌ها

از تاریخ‌نما
پرش به: ناوبری، جستجو
سطر ۱۹: سطر ۱۹:
 
اولین شخصیتی که پس از اشعری از این حوزه برخاست، ابوبکر باقلانی(م.۴۰۳ه ق) بود.او آرای اشعری را که به اجمال در دو کتابش، الابانه و اللمع، آمده بود، با شرح و بسط بیشتری مطرح ساخت و آن را در قالب یک نظام کلامی انسجام بخشید.<ref>آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص ۷۶</ref>
 
اولین شخصیتی که پس از اشعری از این حوزه برخاست، ابوبکر باقلانی(م.۴۰۳ه ق) بود.او آرای اشعری را که به اجمال در دو کتابش، الابانه و اللمع، آمده بود، با شرح و بسط بیشتری مطرح ساخت و آن را در قالب یک نظام کلامی انسجام بخشید.<ref>آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص ۷۶</ref>
  
امام الحرمین جوینی  
+
امام الحرمین جوینی
 +
 
اما بیشترین تاثیر در گسترش مذهب اشعری به دست امام الحرمین جوینی(م.۴۷۸ه ق)صورت گرفت. خواجه نظام الملک پس از تاسیس مدرسه نظامیه بغداد به سال ۴۵۹ هجری، جوینی را برای تدریس به آنجا فراخواند. جوینی نزدیک به سی سال به ترویج مکتب اشعری پرداخت و از آنجا که شیخ الاسلام و امام مکه و مدینه بود، نظرهایش در سراسر عالم اسلام با احترام مورد پذیرش قرار گرفت. از طریق آثار جوینی مکتب اشعری رواج گسترده ای یافت، تا جایی که به عنوان کلام رسمی جامعه اهل تسنن تثبیت گردید. جوینی به اندیشه های اشعری رنگ عقلی واستدلالی بیشتری داد.  
 
اما بیشترین تاثیر در گسترش مذهب اشعری به دست امام الحرمین جوینی(م.۴۷۸ه ق)صورت گرفت. خواجه نظام الملک پس از تاسیس مدرسه نظامیه بغداد به سال ۴۵۹ هجری، جوینی را برای تدریس به آنجا فراخواند. جوینی نزدیک به سی سال به ترویج مکتب اشعری پرداخت و از آنجا که شیخ الاسلام و امام مکه و مدینه بود، نظرهایش در سراسر عالم اسلام با احترام مورد پذیرش قرار گرفت. از طریق آثار جوینی مکتب اشعری رواج گسترده ای یافت، تا جایی که به عنوان کلام رسمی جامعه اهل تسنن تثبیت گردید. جوینی به اندیشه های اشعری رنگ عقلی واستدلالی بیشتری داد.  
  

نسخهٔ ‏۱۹ آوریل ۲۰۲۵، ساعت ۲۱:۰۵

نویسنده: الناز وروانی فراهانی

تعریف

اشعریه یا اشاعره ، نامی است که بر پیروان مکتب کلامی ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری گفته می شود. در سده دوم هجری دو جریان فکری در امت اسلام رو به گسترش و در تقابل با یکدیگر بودند : یکی جریان معتزله که بر عقل به عنوان منبعی مستقل برای عقاید و نیز روشی برای دفاع از اسلام تاکید می کرد و در به کارگیری آن به افراط می گرایید از سوی دیگر جریان اهل حدیث که منکر هرگونه استفاده از عقل در عقاید بود و ظواهر نقل را بدون هرگونه تحلیل و تفکر ، به عنوان تنها ملاک و مدرک در معارف دینی اعلام میکرد. در گیر و دار مبارزه این دو جریان فکری، مذهب اشعری در اوایل سده چهارم هجری در پوشش دفاع از عقاید اهل حدیث و در عمل به منظور تعدیل این دو جریان و نشان دادن راه میانه و معتدل و موافق با عقل و نقل پا به میدان گذاشت. اشاعره در معنای عام به سنت گرایان یااهل سنت و جماعت گفته می شود، یعنی آنان که در برابر خرد گرایان معتزلی، بر نقل(قرآن و سنت)تاکید می ورزند و نقل را بر عقل ترجیح می دهند.[۱]


زمینه های پیدایش

اساس مذهب معتزله بر استدلال عقلی نهاده شده بود. یعنی متکلمان معتزله تفکر منطقی و استدلال عقلی را بر هر چیز دیگری مقدم می داشتند و روایات و آیات قرآن را با موازین عقلی می سنجیدند، از این رو روش کلامی معتزله به مذاق مذهبی اهل حدیث و سنت گرایان از شیعه و اهل سنت و فقهای متشرع خوش نیامد و در نتیجه مکتب معتزله را مورد حمله و تکفیر قرار دادند. این مخالفان معتزله، در میان عامه ی مسلمانان متعصب نفوذ مذهبی داشتند و برای مبارزه با معتزله و کوبیدن عقاید آن مکتب به هر وسیله ای متوسل می شدند. به این ترتیب در اوایل قرن چهارم هجری، یعنی هنگامی که ابوالحسن اشعری (بنیانگذار مذهب اشاعره) بر ضد معتزله برخاست، اوضاع و احوال سیر افکار دینی مسلمانان، یعنی طبقه عوام بر ضد معتزله جریان داشت و حملات اهل سنت و اهل حدیث و فقهای ساده اندیش، از شیعی و سنی، از هر سو به طرف معتزله متوجه شده بود. با آغاز دورهٔ خلافت القادر بالله عباسی که از عقاید اصحاب سنت و مکتب اشاعره طرفداری می کرد، پیروان معتزله از سنی و شیعی مورد شکنجه و نفی و حبس قرار گرفتند. بر این مبنا، در نیمه ی اول قرن چهارم هجری مکتب کلامی معتزله رو به ضعف نهاد و عقب نشست و حالت دفاع به خود گرفت. در این وضع مساعد، ابوالحسن اشعری، بر ضد معتزله قیام کرد و مذهبی نوین آورد. [۲]


اشخاص مهم

ابوالحسن اشعری

بنیان گذار مذهب اشاعره علی بن اسماعیل معروف به ابوالحسن اشعری(۳۳۰_۳۶۰ه) از مردم بصره و ساکن بغداد بود. نژاد او با نه واسطه به ابو موسی اشعری، از اصحاب پیامبر می رسید. وی تا چهل سالگی پیرو و طرفدار مکتب معتزله و شاگرد مکتب ابوعلی جبائی بود، اشعری در اصول معتزله صاحب نظر و و در مسائل کلامی آن مذهب متبحر بود اما بعد از مدتی از جبائی و در نتیجه از عقاید معتزله کناره گرفت. پس از آن تحولی در عقیده و فکر اشعری به وجود آمد و از مذهب معتزله جدا شد و مدتی به تنهایی با متکلمان معتزله به مبارزه پرداخت، و بر ضد آن قیام کرد و خود یک نظام عقیدتی و کلامی دیگری را به وجود آورد.[۳]

ابوبکر باقلانی 

اولین شخصیتی که پس از اشعری از این حوزه برخاست، ابوبکر باقلانی(م.۴۰۳ه ق) بود.او آرای اشعری را که به اجمال در دو کتابش، الابانه و اللمع، آمده بود، با شرح و بسط بیشتری مطرح ساخت و آن را در قالب یک نظام کلامی انسجام بخشید.[۴]

امام الحرمین جوینی

اما بیشترین تاثیر در گسترش مذهب اشعری به دست امام الحرمین جوینی(م.۴۷۸ه ق)صورت گرفت. خواجه نظام الملک پس از تاسیس مدرسه نظامیه بغداد به سال ۴۵۹ هجری، جوینی را برای تدریس به آنجا فراخواند. جوینی نزدیک به سی سال به ترویج مکتب اشعری پرداخت و از آنجا که شیخ الاسلام و امام مکه و مدینه بود، نظرهایش در سراسر عالم اسلام با احترام مورد پذیرش قرار گرفت. از طریق آثار جوینی مکتب اشعری رواج گسترده ای یافت، تا جایی که به عنوان کلام رسمی جامعه اهل تسنن تثبیت گردید. جوینی به اندیشه های اشعری رنگ عقلی واستدلالی بیشتری داد.

منابع تکمیلی

پانویس

  1. آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی ، ص ۷۲
  2. مکتب کلامی (مذهب اشاعره)
  3. مکتب کلامی (مذهب اشاعره )
  4. آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص ۷۶

منابع