==پیشینه==
مبحث نفس بخش وسیعی از جستجوهای فلسفی حکما، فلاسفه و علمای اخلاق را در طول تاریخ اندیشهی بشر به خود اختصاص داده است. اندیشهورزان و متفکّران عرصهی اخلاق و فلسفه از صدر تا ذیل و از شرق تا غرب، همه به نوعی به این ساحت گام نهاده و قلمفرسائی و نظریّهپردازی کردهاند چه اینکه همواره شناخت خود، توانائیها و استعدادها و ظرفیّتها و محدودیّتهای نفس، در کانون توجّهی انسان جویای دانش و طالب آگاهی بوده است. از جمله مهمترین مسائلی که در حوزهی نفس همواره مورد محور بحث و نظر بوده است میتوان به حقیقت نفس، ابعاد وجودی نفس، قوا و توانائی نفس و نیز رابطهی نفس با بدن اشاره کرد. <ref>نفس انسانی و قوای آن از منظر فلسفه و اخلاق. نوشته اعظم ملاصادقی.</ref>
در این فلاسفه از مطالعهی نفس هدفی بالاصاله را دنبال میکردند و شناخت ابعاد مختلف نفس وجهه همّت ایشان بود امّا علمای اخلاق از آنجا به دنبال مشخّص کردن راههای کمال لایق انسانی بودند و اوّلین قدم در این زمینه را شناخت دقیق نفس و قوای آن میدیدند به بحث مربوط به شناخت نفس همّت گذاشتند. <ref>نفس انسانی و قوای آن از منظر فلسفه و اخلاق. نوشته اعظم ملاصادقی.</ref>
==دیدگاه اسلام==
در اسلام توجّهی ویژهای به شناخت نفس شده است. با بررسی و مطالعه در آیات کریمهی قرآن مجید و روایات مأثور از معصومین علیهم السلام میتوان از سه جنبه به اهمیّت نفس پی برد:
# اوّل تأثیری است که این شناخت بر خدایابی و خداشناسی انسان میگذارد همچنانکه در بسیاری از روایات و آیات به این نکته اشاره شده است. همانند این روایت که: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه».<ref>بحارالانوار ج 95، ص 45. به نقل از نفس انسانی و قوای آن از منظر فلسفه و اخلاق. نوشته اعظم ملاصادقی.</ref> مضمون این روایت این است هر که خود را بشناسد، به تحقیق پروردگار خویش را خواهد شناخت به این اعتبار این که از شناخت خودش به وجود علم، قدرت، حیات و دیگر صفات پروردگارش پی خواهد برد ویا به اعتبار این که وجود پرروردگار متعال آن قدر ظهور وبروز دارد که همین که کسی خودش را شناخت میتواند به شناخت او نیز برسد.<ref>خوانساری، شرح غرر الحکم ، ص 194. به نقل از نفس انسانی و قوای آن از منظر فلسفه و اخلاق. نوشته اعظم ملاصادقی.</ref>