بابیت
|
علي محمد باب | |
| اطلاعات کلی | |
|---|---|
| مؤسس | علي محمد باب شیرازی |
| سال تأسیس | ۱۲۶۰ هجری قمری |
| قدمت | به ۱۸۰ سال پیش باز میگردد |
| گرایش | در ابتدا درون شیعی بودن ولی بعدا گرایشی مستقل داشتند |
| گستره جغرافیایی | ایران . عراق . امپراطوری عثمانی |
| شهرهای مهم | شيراز ، زنجان، تهران، یزد |
| زیارتگاهها | زیارتگاه سيد علي محمد باب . فلسطین ،شهر عکا |
| فرق و مذاهب اسلامی | |
| اهل سنت | |
| معتزله | |
| اهل حدیث | |
| اشاعره | |
| ماتریدیه | |
| وهابیت | |
| اباضیه | |
| قدریه | |
| شیعه | |
| امامیه | |
| زیدیه | |
| اسماعیلیه | |
| ناووسیه | |
| غلات | |
| اهل حق | |
| دروزیه | |
| نصیریه | |
| شیخیه | |
| بابیت | |
| بهائیت | |
فرقه بابیت، یک جنبش دینی است که در میانه قرن نوزدهم میلادی در ایران به رهبری علیمحمد شیرازی، که خود را "باب" معرفی کرد، شکل گرفت. این فرقه بهعنوان یکی از جریانهای نوظهور در تاریخ دین و مذهب ایران، بهویژه در زمینه تصورات دینی و اجتماعی، تأثیرات عمیقی بر جامعه ایرانی و حتی فراتر از مرزهای ایران گذاشت.[۱]
سيد علي محمد باب بنيانگذار فرقه ي بابي در روز اول ماه محرم سال ۱۲۳۵ هجري قمري مطابق با سوم يا بيستم اكتبر ۱۸۱۹ ميلادي در عصر سلطنت فتحعلي شاه به دنيا آمد. و چنانچه در ظهور الحق فاضل مازندراني كه از نويسندگان بابي است آمده: «پدرش سيد محمد رضا شيرازي كه به خاطر شغل بزازي او را سيد محمد رضا بزاز ميگفتند در ايام كودكي سيد علي محمد از دنيا رفت. از آن پس علي محمد تحت كفالت و سرپرستي مادرش فاطمه بيگم و دايي خود به نام سيد علي درآمد.[۲]
بنیان گذار فرقه بابیه سید علی محمد شیرازی است. از آنجا که او در ابتدای دعوتش مدعی بابیت امام دوازدهم شیعه بود و خود را طریق ارتباط با امام زمان می دانست، ملقب به باب گردید و پیروانش بابیه نامیده شدند.[۳]
محتویات
پیدایش
سفر به بوشهر بعد از مدتي دايي اش او را به بوشهر ميبرد و در آن جاست كه سيد علي محمد به كارهاي عجيبي مانند: تسخير ستارگان، دست ميزند، چنانچه زعيم الدوله در كتاب «مفتاح الابواب» چنين مينويسد: «او را به بوشهر فرستادند تا بيست سالگي نزد دايي خود بود و در اين ايام به كارهاي روحي ميپرداخت و به تسخير ستارگان و كواكب اشتغال داشت، به بام كاروانسراي حاج عبدالله كه حجره دايي اش در آن جا بود ميرفت و سر برهنه تا عصر ميايستاد و اورادي ميخواند و در نتيجه نوبههاي شديدي بر او غلبه كرد و قواي جسمي او را تضعيف نمود و نصايح دايي او هيچ تأثيري در وي نكرد. » و در تاريخ «نبيل زرندي» با صورت محترمانه تري چنين نگاشته شده است: «حضرت باب غالب اوقات كه در بوشهر بودند وقتي كه هوا در نهايت درجه ي حرارت بود چند ساعت به بالاي بام تشريف ميبردند و به نماز مشغول بودند. آفتاب در نهايت درجه حرارت بر او ميتابيد. سفر به عراق پس از چند سال سيد علي محمد به كربلا ميرود و در مجلس درس سيد كاظم رشتي حاضر ميشود و با شاگردان وي و از جمله ملاحسين بشرويه اي كه بعدها به او ايمان آورد آشنا ميگردد چنانچه در «مطالع الانوار» اين گونه آمده است: «پس از سه روز همان جوان (سيد علي محمد) وارد محضر درس سيد شد و نزديك درب جلوس نمود، با نهايت ادب و وقار درس سيد را گوش ميداد. بازگشت به شيراز و ادعاي سيد علي محمد بر بابيت و قائميت پس از اين كه سيد علي محمد از كربلا به موطن خود بازگشت توسط نامه با شاگردان سيد كاظم رشتي تماس داشت و در يكي از سورههاي كتاب «احسن القصص» خود ميگويد: «ان الله قد قدر ان يخرج ذلك الكتاب في تفسير احسن القصص من عند محمد بن حسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن حسن بن علي بن ابيطالب علي عبده لتكون حجة الله من عند الذكر علي العالمين بليغا»؛ يعني: خداوند تقدير كرد كه اين كتاب در تفسير احسن القصص از ناحيه محمد (امام زمان) فرزند حسن فرزند محمد فرزند علي فرزند موسي فرزند جعفر فرزند محمد فرزند علي فرزند حسين فرزند علي بن ابيطالب بيرون آمده به دست بنده اش (علي محمد) تا حجت خدا از طرف «ذكر» به جهانيان ابلاغ گردد». [ صفحه ۱۳] پس از مكاتبات و مراسلات هيجده نفر از شاگردان سيد كاظم رشتي توسط ملاحسين بشرويه اي ملقب به «باب الباب» نيابت باب را پذيرفتند و ملقب به حروف «حي» شدند كه به حساب ابجد معادل با عدد ۱۸ است.[۴]
سیر تاریخی
درزمانی که علی محمد هنوز از ادعای با بیت امام زمان علیه السلام فراتر نرفته بود به دستور والی فارس در سال ۱۲۶۱ ق . دستگیر و به شیراز فرستاده شد و پس از آن و پس از آنکه در مناظره با علمای شیعه شکست خورد اظهار ندامت کرد و در حضور مردم گفت : لعنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام غائب بداند لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام بداند. پس از این واقعه شش ماه در خانه پدری خود تحت نظر بود و از آنجا به اصفهان و سپس به قلعه ماکو تبعید شد در همین قلعه با مریدانش مکاتبه داشت. و از اینکه میشنید آنان در کار تبلیغ دعاوی او میکوشند به شوق افتاد و کتاب بیان را رد همان قلعه نوشت . دولت محمد شاه قاجار برای آنکه پیوند او را با مریدانش قطع کند در سال ۱۲۶۴ ق . وی را از قلعه ماکو به قلعه چهریق در نزدیکی ارومیه منتقل کرد. پس از چندی او را به تبریز بردند و در حضور چند تن از علما محاکمه شد علی محمد در آن مجلس آشکارا از مهدویت خود سخن گفت و بابیت امام زمان را که پیش از آن ادعا کرده بود به بابیت علم خداوند تا ویل کرد. علی محمد در مجالس علما نتوانست ادعای خود را اثبات کند و چون از او درباره برخی مسائل دینی پرسیدند از پاسخ فرو ماندد و جملات ساده عربی راغلط خواند. در نتیجه وی را چوب زده تنبیه نمودند و او از دعاوی خویش تبری جست و توبه نامه نوشت. اما این توبه نیز مانند توبه قبلی او واقعی نبود از این رو پس از مدتی ادعای پیامبری کرد.[۵]
اولين فرمان سيد علي محمد و آغاز درگيري ها سيد علي محمد پس از ادعاي بابيت ظاهرا عازم مكه شده و پس از بازگشت از مكه به بوشهر وارد گرديد و اولين فرمان خود را صادر نمود چنانچه در «تلخيص تاريخ نبيل زرندي» آمده است: «باب در مراجعت از مكه در بوشهر چند روزي اقامت كرد، دستوراتي به قدوس (محمد علي بابكي يكي از گروندگان باب) در رساله اي به نام خصايل سبعه داد كه آن را به شيراز برد كه از جمله ي دستورات اين بود: (بر اهل ايمان واجب است در اذان نماز جمعه جمله ي اشهد ان عليا قبل نبيل - كه به حساب ابجد نبيل ۹۲ است و محمد هم ۹۲ - باب بقية الله را اضافه كنند)... » و آيتي نيز در «كواكب الدريه» مينويسد: «باب نزد خانه ي كعبه داعيه ي خود را علني نموده بدين نغمه بديعتا تغني نمود: «انا القائم الذي تنتظرون»؛ من همان قائم هستم كه انتظار او را ميكشيد». [ صفحه ۱۵] و در كتاب «ظهور الحق» مينويسد: «سيد باب به عبدالخالق يزدي مينويسد: «انا القائم الذي كنتم بظهوره تنتظرون». در اثر اين ادعاها و ظاهر كردن چنين كلماتي سيد علي محمد تحت تعقيب حكومت بوشهر قرار گرفت و پس از دستگيري او را روانه شيراز كردند تا در حضور علما در مسجد وكيل و در حضور امام جمعه شيراز دعاوي خود را انكار نمود. كتاب «تلخيص تاريخ نبيل زرندي» واقعه را چنين توصيف ميكند: «حضرت باب در حضور امام جمعه رو به جمعيتكرد و گفت: «لعنت خدا بر كسي كه مرا وكيل امام غايب بداند.
سفر سيد علي محمد به اصفهان و روانه كردن او به تهران پس از آن كه در مسجد وكيل شيراز توبه نامه خود را ابراز داشت چون توجه زيادي نسبت به مراقبت از او نمي شد با تماس مخفيانه اي با حاكم اصفهان كه شخصي به نام منوچهرخان گرجي بود از شيراز گريخته و به اصفهان رفت و ادعاهاي سابق خود را ادامه داد. و اما درباره ي منوچهرخان، مهدي قلي خان زعيم الدوله تبريزي در كتاب «باب الابواب» چنين مينويسد: «ظاهرا مسلمان شدند و در باطن بدين مسيحي خود باقي بودند، چنين است شيوه ي اكثر مسيحياني كه در امور دول اسلامي دخالت ميكنند، براي رسيدن به مطلوب خود و گرفتن انتقام خونهايي كه از نژاد آنان به دست مسلمين ريخته شده است و ريختن تخم فتنه و فساد در ميان مسلمين ظاهرا مسلمان ميشدند و در حقيقت جاسوس دول مسيحي و شمشير برنده و آلت كوبنده دست آنها هستند ولي امراء اسلام از آنها غافل و به مكر و حيله آنان جاهلند، اين حقيقتي است كه از مراجعه و تتبع تاريخ دولتهاي اندلس و عثماني معلوم ميشود». از تاريخ چنين برمي آيد كه منوچهرخان (معتمد الدوله) و برادرش كه هر دو از مسيحيان بودند در ظاهر از دين خويش برگشته و اظهار مسلماني كردند و پستهايي را به خود اختصاص دادند.[۶]
سقوط و انزوا
پس از مرگ محمد شاه قاجار در سال ۱۲۶۴ ق . مریدان علی محمد آشوبهایی در کشور پدید آوردند و در مناطقی به قتل و غارت مردم پرداختند در این زمان میرزا تقی خان امیر کبیر اعظم ناصرالدین شاه - تصمیم به قتل علی محمد و فرو نشاندن فتنه بابیه گرفت . برای این کار از علما فتوا خواست. برخی علما به دلیل دعاوی مختلف و متضاد او و رفتار جنون آمیزش شبه خبط دماغ را مطرح کردند و از صدور حکم اعدام او خودداری کردند اما برخی دیگر علی محمد را مردی دروغگو و ریاست طلب می شمردند و از این رو حکم به قتل او دادند علی محمد همراه یکی از پیروانش در ۲۷ شعبان ۱۲۶۶ در تبریز تیرباران شد. همان طور که دیدیم سید علی محمد آرا و عقاید متناقصی ابراز داشته است اما از کتاب بیان که آن را کتاب آسمانی خویش می دانست برمی آید که خود را برتر از همه انبیای الهی و مظهر نفس پروردگار میپنداشته است و عقیده داشت که با ظهورش آیین اسلام منسوخ و قیامت موعود در قرآن ، به پا شده است. علی محمد خود را مبشر ظهور بعدی شمرده و او را (من يظهره الله )کسی که خدا او را آشکار میکند خوانده است و در ایمان پیروانش بدو تاءکید فراوان دارد او نسبت به کسانی که آیین او را نپذیرفتند خشونت بسیاری را سفارش کرده است و از جمله وظایف فرمانروای بابی را این میداند که نباید جز بابیها کسی را بر روی زمین باقی بگذارد باز دستور میدهد غیر از کتابهای بابیان همه کتابهای دیگر باید محو و نابود شوند و پیروانش نباید جز کتاب بیان و کتابهای دیگر با بیان، کتاب دیگری را بیاموزند.[۷]
ادعاي خدايي باب ادعاهاي باب عاقبت به آن جايي انجاميد كه در «بيان» فارسي، باب اول، واحد اول از خود به عنوان خدايي ياد كرد و اين گونه نوشت كه: «كل شي ء به اين شي ء واحد (خودش) برمي گردد و كل شي ء به اين شي ء واحد خلق ميشود و اين شي ء واحد در قيامت بعد نيست [ صفحه ۲۶] مگر من يظهره الله الذي ينطق في كل شي ء انني انا الله الا انا رب كل شي ء، و ان مادوني خلقي، ان يا خلقي اياي فاعبدون». يعني: من خدا هستم و جز من خدايي نيست و من پروردگار همه ي پديدهها ميباشم و غير من هر چه هست آفريده من است. اي مخلوق من مرا پرستش كنيد».
اعدام سيد علي محمد باب در اثر چنين كلمات و عقايدي بود كه علما بر آن شدند تا حكم به اعدام وي بدهند ولي با ديدن نوشتجات و رفتار جنون آميز او به علت [ صفحه ۲۷] شبهه خلط دماغ و جنون رأي به اعدام وي ندادند ولي هر روز اغتشاشات و درگيريها در بين شيعيان و بابيان بالا ميگرفت و منجر به كشته شدن جمعي كثير ميشد. بنابراين وزير كاردان و با كفايت وقت (مرحوم اميركبير) به خاطر رفع اين غائله تصميم به اعدام و تير باران سيد علي محمد باب گرفت و در سال ۱۲۶۶ در كنار خندق تبريز او را تير باران كردند.[۸]
دولت های مهم
1. دولت قاجار (ایران) نقش و تأثیر: ایران، به عنوان کشوری که مذهب بابیت در آن ظهور کرد، نقش محوری در تاریخ این مذهب ایفا کرد. دولت قاجار که در آن زمان در ایران حکومت میکرد، به شدت با این جنبش دینی مخالف بود. ظهور باب و آموزههای وی تهدیدی برای نظم سیاسی و مذهبی ایران آن زمان محسوب میشد. بنابراین، مقامات قاجار تصمیم به سرکوب بابیت گرفتند و بسیاری از پیروان آن به ویژه باب را تحت تعقیب قرار دادند. باب در سال 1850 اعدام شد و بسیاری از پیروانش در طول سالها در زندانها یا در تبعید به سر بردند.
2. امپراتوری عثمانی نقش و تأثیر: امپراتوری عثمانی که در آن زمان بر بخشهای وسیعی از خاورمیانه حکمرانی میکرد، نیز در رویدادهای مربوط به مذهب بابیت و بعدها مذهب بهائی تأثیرگذار بود. بهویژه بعد از اعدام باب، پیروان او تحت تعقیب و فشارهای بیشتری قرار گرفتند و بسیاری از آنها به مناطق مختلف امپراتوری عثمانی، مانند عکا و حیفا در فلسطین (که تحت کنترل عثمانیها بود) تبعید شدند. این منطقه بعدها به مرکزی برای جامعه بهائی تبدیل شد. [۹]
اشخاص مهم
1:سید علی محمد شیرازی (باب)
2بهاالله (موسس مذهب بهایی)
3:امام قاجار ناصرالدین شاه قاجار
5: میرزا اقاسی [۱۰] `
انشعابات
مهم ترین انشعابات ان دوتا هستند ازلیان وبهایان
ازلیان:پیرو میرزا یحیی نوری بودند که باب در اواخر عمر خود ظاهرا او را به عنوان جانشین معرفی کرده بود.
بهابیان: پیرو میرزا حسینعلی خان نوری بودند.[۱۱]
عقاید مهم
۱: ایمان به سید علیمحمد باب بهعنوان پیامبر جدید
بابیان باور داشتند که باب فقط باب امام زمان نیست، بلکه مظهر الهی و فرستادهی جدید خداوند است.
او را صاحب شریعت جدید میدانستند، مثل پیامبر اسلام برای مسلمانان.
۲: شریعت جدید (کتاب بیان)
بابیان پیرو احکام کتاب بیان بودند که جایگزین شریعت اسلامی میشد:
نماز و روزه متفاوت با اسلام.
ممنوعیت تقلید از علما.
ارزشگذاری بر پاکیزگی، هنر، زیبایی و معماری.
حرمت جهاد تهاجمی مگر در موارد خاص.
۳: اعتقاد به ظهور آینده (من یُظهرهُ الله)
بابیان منتظر شخصی بودند که باب او را وعده داده بود به نام "من یُظهرهُ الله"، که ظهورش از خود باب هم بالاتر است.
بعدها بهائیان گفتند که این شخص بهاءالله بوده است.
۴: مخالفت با روحانیون و تقلید
بابیان با ساختار سنتی روحانیت مخالف بودند.
بر درک فردی، عقل، و جستوجوی شخصی حقیقت تأکید داشتند.
۵:موقعیت زن و اصلاحات اجتماعی
زنان در جامعه بابی نقش فعالی داشتند (مانند قرةالعین).
برابری نسبی زن و مرد، آموزش زنان، و کنار گذاشتن حجاب اجباری مورد توجه بود.[۱۲]
پراکندگی جمعیت
تمرکز جغرافیایی بابها در ایران بابیت در مدت زمان کوتاهی (۱۸۴۴ تا حدود ۱۸۵۰) در چندین منطقه گسترش یافت. مهمترین مراکز جمعیتی و فعالیتهای بابیها عبارت بودند از: شیراز زادگاه سید علیمحمد باب. اصفهان باب مدتی به دعوت حاکم اصفهان به آنجا رفت. حمایت برخی مقامهای محلی باعث گسترش محدود بابیت شد. تبریز محل محاکمه و در نهایت اعدام باب (۱۸۵۰). جمعی از علما و مردم تبریز از مخالفان سرسخت بابیت بودند، اما در همان حال بابیان فعالی هم در آنجا بودند. مازندران (قلعه شیخ طبرسی) محل یکی از مهمترین قیامهای نظامی بابیها در سال ۱۸۴۸–۱۸۴۹ به رهبری ملا محمدعلی بارفروشی (قدوس). صدها بابی در این قیام شرکت کردند و در نهایت با قساوت سرکوب شدند. زنجان مرکز مهم دیگر بابیان، به رهبری ملا محمدعلی زنجانی (حجت). قیام بابیها در زنجان چند ماه طول کشید و با تلفات زیاد پایان یافت. نیریز (در استان فارس) قیام دیگری به رهبری ملا محمدعلی نیریزی. سرکوب شدید و قتلعام بابیان در آن منطقه. تهران، کاشان، یزد، همدان جوامع کوچکتر بابی نیز در این شهرها وجود داشتند، ولی بیشتر بهصورت مخفی یا محدود فعالیت میکردند.[۱۳]
منابع تکمیلی
از بابیت تا بهاییت، رضا یوسفی، مقاله
ماهیت بابیت و بهایت .ع.ا
پانویس
- ↑ 1 ماهیت بابیت تا بهایت.ص104
- ↑ 2 بابیت و بهایت در بستر تاریخ .ص4
- ↑ 3 تاریخ فرق و مذاهب اسلامی .ص105
- ↑ بابیت و بهایت در بستر تاریخ . ص 14
- ↑ 5 تاریخ فرق و مذاهب اسلامی.ص105
- ↑ 6 بابیت و بهایت در بستر تاریخ .ص20
- ↑ 12 تاریخ فرق ومذاهب اسلامی .ص 105
- ↑ 13 بابیت و بهایت در بستر تاریخ . ص 99
- ↑ 7 بابیت و بهایت در بستر تاریخ .ص34
- ↑ 8 بابیت و بهایت در بستر تاریخ .ص 101
- ↑ 9 بابیت و بهایت در بستر تاریخ . ص 83
- ↑ 10 بابیت و بهایت در بستر تاریخ .ص 70
- ↑ 11 ماهیت بابیت و بهایت.ص 65
منابع
نویسنده: مهدیه سادات سجادی
- آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی . رضا برنجکار.
- بابیت و بهایت در بستر تاریخ . ایلیایی.
- ماهیت بابیت و بهایت . ع.ا