پیامبر (ص) از بعثت تا هجرت

از تاریخ‌نما
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۶:۳۲ توسط Hasaninasab (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

از دانشجویان انتظار می رود پس از مطالعه این بخش بتواند:

  1. بعثت پیامبر (ص) را توضیح دهد.
  2. ماجرای ورقه بن نوفل را بیان و نقد نماید.
  3. انواع دعوت پیامبر (ص) را نام ببرد.
  4. نقش تاریخی قرآن در گسترش اسلام را بیان دارد.

انواع دعوت پیامبر ( (ص) )

دوره ی دعوت غیر علنی

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بعد از شروع رسالت به مدت سه سال به دعوت غیر علنی پرداخت و در این مدت توانست هسته ی اولیه ی مسلمانان را تشکیل دهد. در این دوره حضرت خدیجه (س)، امیر مؤمنان علی علیه السلام زید بن حارثه، زبیر بن عوام، عبدالرحمان بن عوف، سعد بن ابی وقاص، طلحة بن عبیدالله، ابوعبیده.جراح، ابوسلمه، ارقم بن ابی الارقم و... آیین اسلام را پذیرفتند.

هدف اصلی پیامبر صلی الله علیه و آله در این دوره ایجاد یک پایگاه هر چند کوچک از مسلمانان بود که بتواند دعوت خود را از طریق آنان در گسترده ای وسیع تر ابلاغ کند. زهری می نویسد: «رسول خدا صلی الله علیه و آله به شیوه ای پنهانی مردم را دعوت می کرد و به دنبال دعوت او برخی از جوانان و مستضعفان به او گرویدند، تا آن که شمار آن ها به فزونی نهاد.» قریش در این دوره نسبت به دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله عکس العمل تندی نشان نمی دادند و راز آن، دعوت غیر علنی پیامبر صلی الله علیه و آله در این دوره بود. همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز نظریات تندی که صریحا احساسات خویش را جریحه دار کند بر زبان نمی راند و تنها کسانی را که لایق و مستعد می دید دعوت می کرد. بر همین اساس قریش و ابوسفیان در طول این دوره سرمست از عیش و نوش خود، با لبخندی تمسخر آمیز اخبار مربوط به دعوت او را نادیده می گرفتند و بی اهمیت جلوه می دادند. البته این امر سابقه تاریخی نیز داشت. زیرا «ورقة بن عبدالله » و «امیه » نیز داعیه مسیحی گری داشتند و مردم را به تورات و انجیل دعوت می کردند ولی به دلیل نیافتن یار و یاور رفته رفته شعله دعوتشان خاموش شد. خود ابوسفیان هنگامی که اخبار دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله را می شنید می گفت شعله ی ادعای تبلیغ او نیز مانند دعوت ورقه و امیه به همین زودی خاموش خواهد شد و خودش نیز به فراموش شدگان خواهد پیوست.

بعد از آن که پیامبر صلی الله علیه و آله توانست تعدادی از مردم مکه را با خود همراه سازد و به همراه آنان اعمال عبادی به جای آورد، در فکر جذب خویشاوندانش افتاد تا آنان را نیز با خود همراه کند، این کار علاوه بر این که آغاز اصلاح از درون و خانواده بود، مبتنی بر واقع نگری پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به مناسبات اجتماعی آن عصر نیز بود. ساختار قبیله ای آن روزگار به گونه ای بود که با پیروی و حمایت قوم از پیامبر صلی الله علیه و آله، وی پایگاه اجتماعی قوی تری به دست می آورد. این دعوت بر پایه آیه ی «وانذر عشیرتک الاقربین » آغاز شد. مفسران می نویسند: خداوند او را مامور کرد تا خویشان خود را به آیین خویش بخواند. پیامبر صلی الله علیه و آله پس از بررسی جوانب از علی علیه السلام که سیزده یا پانزده سال سن داشت خواست غذایی تهیه کند و شیر نیز بیاورد. آن گاه چهل و پنج نفر از سران بنی هاشم را دعوت کرد و ضمن پذیرایی خواست دعوت خود را برای آن ها بازگو کند، اما یکی از عموهای پیامبر صلی الله علیه و آله یعنی ابولهب با طرح سخنانی سبک، آمادگی جلسه را برای طرح مطلبی به آن مهمی از بین برد، لذا پیامبر صلی الله علیه و آله فردای آن روز نیز آنان را دعوت کرد و این بار سخن خود را بعد از ستایش خدا و اعتراف به وحدانیت او این گونه ادامه داد: به راستی هیچ گاه راهنمای یک جمعیت به کسان خود دروغ نمی گوید، به خدایی که جز او خدایی نیست من فرستاده شده ی خدا به سوی شما و عموم جهانیان هستم. [ای خویشاوندان]، به خدا سوگند همانگونه که می خوابید می میرید و همانطور که بیدار می شوید برانگیخته خواهید شد، و طبق کارهایتان محاسبه می شوید و این بهشت دائمی خدا (برای نیکوکاران) و دوزخ همیشگی او (برای بدکاران) است . سپس ادامه داد: هیچ کس از مردم برای کسان خود چیزی بهتر از آن چه من برای شما آورده ام، نیاورده است. من برای شما خیر دنیا و آخرت را آورده ام. خدایم به من فرمان داده که شما را به جانب او بخوانم. کدام یک از شما پشتیبان من خواهد بود، تا برادر و وصی و جانشین من میان شما باشد؟ «فایکم یوازرنی علی هذا الامر علی ان یکون اخی ووصیی وخلیفتی فیکم.» بعد از پایان سخنان رسول اکرم صلی الله علیه و آله سکوت همه ی مجلس را فرا گرفت، یک مرتبه علی علیه السلام سکوت را شکست و گفت: ای پیامبر صلی الله علیه و آله خدا من آماده ی پشتیبانی از شما هستم.

پیامبر صلی الله علیه و آله از او خواست که بنشیند و دو بار دیگر درخواستش را مطرح کرد اما باز جز علی علیه السلام کسی پاسخ نداد. لذا پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی علیکم فاسمعوا له واطیعوه » «[مردم، ] این (علی) برادر و وصی و جانشین من است میان شما! به سخنان او گوش دهید و از او پیروی کنید». در این هنگام جلسه پایان یافت و حاضرین با پوزخند به ابوطالب کنایه زدند که: محمد دستور داد از پسرت پیروی کنی و از او فرمان ببری.

در این گزارش تاریخی نیز عدم حساسیت قریش به دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله را مشاهده می کنیم و با این که پیامبر صلی الله علیه و آله ضمن این دعوت تمام بزرگان قوم را به طور رسمی از هدف خود آگاه ساخت ولی آنان به دلیل این که خطری تا آن لحظه از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله احساس نکرده بودند، همه چیز را با خنده و تمسخر پشت سر گذاشتند و این نبود مگر به برکت تبلیغ برنامه ریزی شده رسول خدا صلی الله علیه و آله. بنابر این در این دوره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به دلیل رعایت پنهان کاری تبلیغی، سپس کار کردن روی اشخاص به صورت فردی و آن گاه عادی سازی تبلیغ خود در جمع خاندانش موفق شد از ایجاد هر نوع تنش تند جلوگیری کند.

آغاز دعوت رسمی

بعد از سه سال دعوت پنهانی، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دعوت خود را به صورتی آشکار مطرح کرد.

او روزی در کنار کوه «صفا» روی سنگی قرار گرفت تا مردم را به خداپرستی دعوت کند. ابتدا با واژه یا مباحاة که عرب به جای زنگ خطر به کار می برد، توجه همه را به خود جلب کرد، آن گاه با استفاده از شخصیت ممتاز خود و سابقه ی درخشانش در امانت داری و راستگویی به آنان گفت: ای مردم! اگر به شما بگویم پشت این کوه دشمنان شما موضع گرفته اند و قصد تجاوز به مال و جان شما را دارند، باور می کنید؟ همه تصدیق کردند و گفتند: آری! ما تا به حال دروغی از تو نشنیده ایم. فرمود: ای گروه قریش! خود را از آتش نجات دهید من برای شما در پیشگاه خدا نمی توانم کاری بکنم، من شما را از عذاب دردناک می ترسانم. موقعیت من همانند دیده بانی است که دشمن را از نقطه ی دور می بیند و فورا به سوی قوم خود برای نجات آنان می شتابد و با شعار مخصوص آنان را از این پیشآمد با خبر می کند.

ادبیاتی که در این گفتار و دعوت به کار رفته چنان است که وجود خدا را فرض مسلم گرفته و قوم را از عذاب او برحذر داشته است و این گویای وجود صبغه هایی از خدا باوری در میان آن قوم است که هر چند رو به اضمحلال بود ولی به دلیل وجود موحدانی اندک هنوز شعله هایش فروغی داشت. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از این پیش زمینه نیز به خوبی استفاده کرد.

نکته دیگر این که تصدیق مردم نشان می دهد دعوت سه ساله حضرت (پنهانی) به گونه ای بود که احساسات قریش و مردم را برنیانگیخت تا آنان دست به تحریف و ترور شخصیت وی بزنند و چنان تبلیغ در محیطی آرام صورت پذیرفت که شخصیت حضرت کاملا بکر و زلال باقی مانده بود. اما اینک دیگر همه چیز عیان شده بود و پیامبر صلی الله علیه و آله می باید تمام هجمه ها را به جان بخرد و از همین دوره و در پی اعتراض های علنی و بی پرده به آیین بت پرستی بود که موج فشارها به سوی پیامبر صلی الله علیه و آله و اقلیت مسلمان روی آورد. قریش در طول ده سال برنامه های مختلفی را برای از بین بردن نهضت تبلیغی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تدارک دید که آخرین آن نقشه قتل و اقدامات نظامی بود.

مراحل دعوت اسلامی

از زمانی که نخستین آیات قرآنی بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وحی شد و آن حضرت مردم را با معارف جدیدی آشنا کرد تا زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چشم از جهان فرو بست، دعوت اسلامی مراحل چندی را پشت سر گذاشت. کلید تنظیم این مراحل دعوت اسلامی بر پایه آیات قرآنی نازل شده در هر مرحله و نیز سیاست عملی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در توسعه محدوده دعوت اسلامی بود. چنین تنظیمی رکن سومی نیز داشت که واقعیت عملی موجود در جامعه بود. این واقعیت ضرورتهایی را طلب می‏کرد و در هر مرحله، پس از پشت سر گذاشتن دوره قبل، خواهان آموزه‏های جدیدی بود. برخورد قرآن با شرک به تدریج تندتر شد، همانگونه که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در سالهای نخست دعوت، در اعلام بیزاری رسمی از شرک عجله نمی‏کرد، اما به تدریج حملات شدیدتر شد واین درست زمانی بود که بخشی از جامعه جاهلی به اسلام گرویدند و گوش دیگران نیز با پیامهای جدید درباره شرک آشنا شده بود.

تفاوت محسوسی که در میان آیات مکی و مدنی وجود دارد نشانگر آن است که از اساس، دو مرحله کلی در دعوت اسلامی وجود داشته است؛ مرحله نخست، خطابات‏ قرآنی باتمامی مردم بوده و محتوای اصلی آنها بیان عقاید دینی، جدالهای فکری شرک و توحید و مباحث مربوط به قیامت است. همچنین عموم آیاتی که ضمن آنها بحث از جهاد مسلحانه با مشرکان شده، و یا سخن از حدود الهی، فرایض، حقوق شخصی و احکام شرعی گفته است مدنی است. چنین تفاوتی درآیات مکی و مدنی این اصل را به دست می‏دهد که قرآن در مکه برخورد «عقیدتی» و در مدنی برخورد «فقهی» کرده است.

در واقع، اصلاح اندیشه فکری مردم در مرحله نخست قرار گرفته و پس از ایجاد جامعه دینی، اصلاح آداب وارزشهای اجتماعی و تبیین احکام شرعی به عنوان یک اصل در آمده است. تفاوت این دو مرحله از حیث واقعیت عملی، عامل عمده‏ای در دو مرحله‏ای شدن دعوت اسلامی بوده است. متأسفانه برخی از مستشرقان این تفاوت را نوعی دوگانگی در دعوت اسلامی ونیز دوگانگی در شخصیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دانسته‏اند. گیب پاسخ مناسبی به این اعتراض داده است. او می‏گوید: تضاد قاطعی که معمولًا میان پیغمبر گمنام مورد آزار در مکه و رئیس حکومت دینی جنگجو در مدینه قائل می‏شوند از نظر تاریخی قابل توجیه نیست. هرگز در وجدان و ادراک محمد صلی الله علیه و آله و سلم تردیدی در رسالتش حاصل نشده بود. ظاهر امر این بود که نهضت اسلامی شکل تازه‏ای یافته و جامعه معینی را در زمینه سیاسی تحت ریاست فردی واحد بنا کرده است... آنچه در مدینه تازگی داشت این بود که جامعه مذهبی تحول یافته و از جنبه «نظری» وارد جنبه «عملی» شده بود. همانگونه که اشاره شد، الزاماتی که جامعه جاهلی مکه مطرح می‏کرد جز الزاماتی بود که جامعه دینی سیاسی مدینه می‏طلبید.

بااین حال باید گفت، در مکه آیاتی در زمینه اخلاق فردی و اجتماعی نازل شد که مبنای برخی از احکام شرعی گردید. این آیات فقهی از دو جهت قابل بررسی است؛ یکی آن که کلیت اهداف اخلاقی و فقهی اسلام را ارائه داده و چهارچوبی برای مجموعه فقهی است که بعدها به تفصیل در مدینه نازل شده است. و دوم آن که احکام نازل شده در مکه، بطور عمده، احکامی است که جنبه احساسی و عاطفی و فطری دارد. آنها مشتمل بر اصول اخلاقی است که فطرت نوع بشر آنها را می‏پذیرد. اینها احکامی است که نیاز به تبیین و توجیه نداشته و از نمونه‏های واضح تشخیص عقل می‏باشد. طبیعی است که اسلام می‏بایست در همان سالهای نخست بعثت، اهداف کلی خویش را بیان کرده و نمونه‏هایی از احکام فقهی خویش را ارائه دهد. این احکام با توجه به مشکلات اخلاقی جامعه جاهلی تأثیر قابل ملاحظه‏ای در روحیه مردم داشت. دراینجا چند نمونه آیات قرآنی و شواهد تاریخی به دست می‏دهیم: خداوند در سوره اسراء که در شمار سور مکی است می‏فرماید: «فرزندان خود را از بیم فقر مکشید. ما، هم شما را روزی می‏دهیم و هم ایشان را. کشتنشان خطای بزرگی است.

و به زنا نزدیک مشوید. زنا، کاری زشت و شیوه‏ای ناپسند است. کسی را ک خدا کشتنش را حرام کرده مکشید مگر به حق، و هرکس که به ستم کشته شود، به طلب کننده خون او قدرتی داده‏ایم. ولی در انتقام از حد نگذرد که او پیروزمند است. جز به وجهی نیکوتر، به مال یتیم نزدیک مشوید تا آنگاه که به حد بلوغش برسد. و به عهد خویش وفا کنید که باز خواست خواهید شد. چون چیزی را پیمانه کنید، پیمانه را کامل گردانید و با ترازویی درست وزن کنید که این بهتر و سرانجامش نیکوتر است.» نظیر همین مطالب در سوره انعام که آن نیز سوره‏ای است مکی آمده است. در آنجا موارد ذکر شده به عنوان «محرمات» الهی یاد شده و بجای زنا آمده است که «و به کارهای زشت، چه پنهان و چه آشکار را نزدیک مشوید.» و پایان نیز آمده است: «واین است راه راست من. از آن پیروی کنید و به راههای گوناگون مروید که شما را از راه خدا پراکنده می‏سازد. اینهاست آنچه خدا شما را بدان سفارش می‏کند. شاید پرهیزگار شوید.» تأکید خداوند بر تعبیر «کبائرالاثم» و «فواحش» در آیاتی چون «گناه را، چه آشکار باشد و چه پنهان ترک گویید» و یا «بگو: پروردگار من، زشتیها را، چه آشکار باشد و چه پنهان و نیز گناهان و تجاوز به ناحق را حرام کرده است.» و یا «و آن کسان که از گناهان بزرگ و زشتیها اجتناب می‏کنند.» و «یا کسانی که از گناهان بزرگ و زشتیها اجتناب می‏کنند- جز آن که گناهی کوچک از آنان سرزند- بدانند که آمرزش پروردگار تو وسیع است»، نشانگر آن است که در آیات مکی ارزشهای اخلاقی و اهداف اسلام از تکالیف فقهی در این قبیل آیات ارائه می‏شده است.

اینها پیام اصلی دعوت اسلامی برای هر کسی بوده که در دوره مکه یا مدینه برای نخستین بار با اسلام آشنا می‏شده است. زمانی که برادر ابوذر به مکه آمد تا خبر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را به ابوذر برساند، در بازگشت به او گفت: مردی را دیدم که به «خیر» دعوت کرده و از «شرّ» نهی می‏کرد (و یأمُرُ بِمَکارم الاخلاق) وبه ارزشهای اخلاقی دستور می‏داد.

در روایت دیگری آمده است که رسول خدا مفروق بن عمرو را به اسلام دعوت کرد. او از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: ای برادر قریشی! مردم را به چه چیز دعوت می‏کنی؟ رسول خدا آیات سوره انعام را که پیش از این آوردیم، براو تلاوت کردند. او گفت: زیباتر از آن سخنی نشنیده است؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بار دیگر این آیه را خواندند: «خداوند به عدل و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان می‏دهد و از فحشا و زشتکاری و ستم نهی می‏کند. شما را پند می‏دهد، باشد که پذیرای پند شوید». آنگاه مفروق گفت: ای برادر قریشی! تو مردم را به «مکارم الاخلاق و محاسن الاعمال» دعوت می‏کنی. بعدها نیز زمانی که نامه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به احنف بن قیس رئیس قبیله بنی تمیم رسید، احنف پرسید: به چه چیز دعوت می‏کند؟ به او گفته شد: «إلی الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر» احنف گفت: سخن نیکویی است. عبد الله بن سلام می‏گفت: وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه در آمد، اولین چیزی که از او شنیدم این بود: «سلام کردن را شایع کنید، یکدیگر را میهمان کنید، با همدیگر صله رحم کنید.» و دیگری نیز در پاسخ این سؤال که این پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به چه چیز دعوت می‏کند گفت: «یأمرنا بالصلاة و الزکاة و العفاف و الصلة» و البته زکات در اینجا به معنای صدقه است. حتی بعدها وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم کسی را به سراغ بنی لیث فرستاد تا آنان را به اسلام دعوت کند، در مقابل گفته شد: انک لتدعوا الی خیر، و ما أسمع الا حسنا.

احکام فقهی نازل شده در مکه، تنها در نهی از «اثم»، «فحشاء» و «بغی» نبود بلکه برخی از مسایل دیگر نیز مطرح گردید که در سور مکی آمده است. از جمله آن که خداوند در سوره انعام، از خوردن ذبیحه‏ای که نام خدا بر آن یاد نشده و برای بتان ذبح می‏شده، نهی کرده است. این مسأله برای حنفا امری شناخته شده و از سنتهای ابراهیمی بود، که بت پرستی آن را منسوخ کرده بود. اقامه نماز و پرداخت زکات چندین بار در سوره‏های‏ مکی و حتی سوره مزمل که در شمار نخستین سوره‏هاست آمده است. حکم شرعی پرداخت زکات، از لحاظ اجرایی تنها در سال نهم هجرت مطرح گردید. طبعا یاد از آن در سوره‏های مکی نوعی آمادگی و یا به معنای پرداخت صدقه برای تطهیر اموال بوده است.

احترام به والدین نیز در چند سوره مکی مورد توجه قرار گرفته است. این را باید از مصادیق توجه اصولی اسلام به صله رحم و قواعد اخلاقی آغازین به شمار آورد. دیگر مسائل اخلاقی همچون نهی از کبر و غرور و رعایت تواضع در سوره‏ای چون لقمان که از جمله سور مکی است مورد توجه قرار گرفته است.

باید دانست که برخی از مفسران یادآور شده‏اند که خداوند شرابخواری را در چهار مرحله و با تدریج تحریم کرده است. در آغاز در سوره نحل که سوره‏ای مکی است فرموده است: «واز میوه‏های نخلها و تاکها شرابی مستی‏آور و رزقی نیکو به دست می‏آورید و خردمندان را در این عبرتی است.» در اینجا «مسکرات» از «رزق حسن» جدا شده است.

در جای دیگر آمده است: «از تو در مورد شراب و قمار می‏پرسند. بگو: در آن دو، گناهی بزرگ و سودهایی است برای مردم. و گناهشان از سودشان بیشتر است» در اینجا «گناه» در برابر «ضرر» قرار گرفته و بجای عنوان تحریم، از آن به عنوان «اثم» یاد شده است. قاعدتاً تعبیر اثم بسیار نزدیک به تحریم است. در جای دیگر آمده: «ای کسانی که ایمان آورده‏اید، آنگاه که مست هستید گرد نماز مگردید». و در نهایت در سوره مائده که آخرین سوره نازل شده یایکی قبل از آخرین سوره نازل شده است آمده: «ای کسانی که ایمان آورده‏اید، شراب و قمار و بتها و گروبندی با تیرها، پلیدی و کار شیطان است. از آن اجتناب کنید تا رستگار شوید. شیطان می‏خواهد با شراب و قمار میان شما کینه و دشمنی افکند و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد، آیا بس می‏کنید»؟ از عایشه نیز نقل شده که نخست بار سوره‏هایی نازل شد که در آن از بهشت و جهنم یاد شده است و بعداً آیاتی نازل گردید که در آن احکام حلال و حرام آمده. اگر در همان آغاز آیه تحریم خمر و زنا می‏آمد مردم مخالفت می‏کردند. چنین تدریجی، از نظر برخی محققان، قابل قبول نیست؛ زیرا شواهدی وجود دارد که خمر پیش از هجرت تحریم شده است. از جمله این شواهد این که ابوجهل در تبلیغ بر ضد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‏گفت: او دروغگو است و خمر و زنا را تحریم کرده است. اطلاق اثم بر خمر با توجه به آن که در آیات دیگر، اثم از جمله محرمات الهی شمرده شده، تدریجِ مزبور را دچار اشکال می‏کند، گر چه برخی مطلقا اثم را محرَّم ندانسته‏اند و بدین ترتیب از اشکال مذکور پاسخ داده‏اند. با توجه به آن که خمر در شمار امور ظاهر الفساد بود، و حتی در جاهلیت نیز کسان زیادی آن را بر خود تحریم کرده بودند، نمی‏توان پذیرفت که اسلام تحریم آن را به تأخیر انداخته باشد.

بر مطالبی که گذشت این نکته را باید افزود که خداوند در بیان احکامی که در مکه و مدینه نازل کرده، در مواردی از آنها به عنوان «موعظه» و «تذکر» عنوان کرده و اگر هم به صراحت تحریم کرده، نوعاً فلسفه حُکم را بیان می‏کند. نگاهی به آیات سوره انعام که پیش از این بدان اشاره کردیم، این نکته را تأیید می‏کند؛ زیرا پس از هر آیه‏ای تعبیرهای «لَعَلَّکمْ تَعْقِلُونَ» و «لَعَلَّکمْ تَذَکرُونَ» و «لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ» آمده است. در آیه تحریم خمر نیز تعبیرهایی چون «لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ» و «یصُدَّکمْ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ» درفلسفه تحریم آمده است.

نقش تاریخی قرآن‏

1- تأثیر گذاری آیات قرآن‏

بدون شک باید گفت در تمام دوران بعثت مهمترین ابزار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در برابر مشرکان، آیات قرآن بوده است. این امر در مورد سالهای نخست، بعثت نمود روشن تری دارد.

پیامهایی که در ضمن آیات استوار قرآنی ارائه می‏گردید، چونان پتکی بر سر شرک فرود می‏آمد و مشرکان را در برابر دعوت اسلامی خلع سلاح می‏کرد. نظم آهنگین قرآن و ادب قوی و شیوای آیات، بر جذبه پیامهای آن افزوده و مشرکان را از ایستادگی در برابر خود عاجز می‏ساخت. بدین ترتیب قرآن هم به لحاظ شکل و هم محتوا، توانست توحید را در جامعه شرک آلود نشر دهد و توده‏های مردم را مفتون خویش سازد. مشرکان از اظهار هر نوع انتقاد جدّی به آیات قرآن ناتوان بودند و تنها با اعمال فشار بر مسلمانان، کوشیدند تا توسعه این آیین پاک را محدود سازند.

تحول تاریخی که با بعثت و اعلام نبوت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آغاز شده بود، به کمک آیات قرآن اندیشه خود را در تمام زوایای جامعه جاهلی، توسعه داده و به سمت یک تحول و انقلاب بنیادین پیش رفت. آیات قرآنی تأثیر عمیقی از لحاظ فکری ایجاد کرده و با حمله و هجمه به ارزشهای جاهلی، در بی‏اعتبار کردن آنها نقش محسوس و قابل محاسبه‏ای داشته است.

2- تأثیر تاریخی نزول تدریجی قرآن‏

کیفیت نزول قرآن تدریجی و آیاتی از آن در ارتباط با رخدادها و گفته‏هایی بوده که در مکه و سپس در مدینه عنوان می‏شده است. این گونه شیوه نزول از جهات گونه گونی سبب می‏شده تا قرآن در جامعه آن روز، تأثیر بگذارد. مشرکان اعتراض می‏کردند که چرا قرآن یکباره نازل نمی‏شود. خداوند در پاسخ به این اعتراض دلیل نز‎ول تدریجی را بیان می‏کند.

این پاسخ دو نکته را در ارتباط با نزول تدریجی قرآن بیان می‏کند: « پیامبر گفت: این پروردگار من! قوم‎‎ من قرآن را ترک گفتند... کافران گفتند: چرا این قرآن به یکباره بر او نازل نمی‏شود؟ [این‏] برای آن است که دل را به آن نیرومندی دهیم و آن را به آهستگی و ترتیب فرو خوانیم». برای نیرومند کردن دل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و طبعا یارانش، نزول تدریجی آیات قرآنی ابزار بسیار مهمی بود. هر از چندی آیاتی فرود می‏آمد، رهنمودهای تازه‏ای می‏داد و امید رسول و اصحابش را به پیروزی بیشتر می‏کرد. به علاوه نزول تدریجی سبب می‏شد تا قرآن به آهستگی و ترتیب [ترتیل‏] بر مردم خوانده شود. این شیوه برای فهم آیات قرآن، آن هم برای توده عربِ امی، بسیار راهگشا و کارساز بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در وقتی که آیاتی نازل می‏شد ابتدا بر مردان و پس از آن بر زنان تلاوت می‏کرد. خداوند در دو آیه دیگر این دو نکته را مورد تأکید قرار داد. در جایی فرمود: « و چون سوره‏ای نازل شود بعضی می‏پرسند: این سوره به ایمان کدام یک از شما در افزود؟ آنان که ایمان آورده‏اند به ایمانشان افزوده شود و خود شادمانی کنند، اما آنان که در دلهایشان مَرضی است، جز انکاری بر انکارشان نیفزود و همچنان کافر بمردند... و چون سوره‏ای نازل شود، بعضی به بعض دیگر نگاه می‏کنند: آیا کسی شما را می‏بیند؟ و باز می‏گردند. خدا دلهایشان را از ایمان منصرف ساخته؛ زیرا مردمی نافهمند.» بدین ترتیب نزول هر سوره، برایمان مؤمنان می‏افزود و در مجموع جامعه، میزان ایمان‏ و اعتقاد دینی افزایش می‏یافت. در جای دیگر نیز فرمود: « و قرآن را به تفاریق نازل کردیم تا تو آن را با تأنی بر مردم بخوانی و نازلش کردیم، نازل کردنی به کمال. بگو خواه بدان ایمان بیاورید یا ایمان نیاورید، آنان که از این پیش دانش آموخته‏اند، چون قرآن برایشان تلاوت شود، سجده کنان بر روی در می‏افتند و می‏گویند: «منزه است پروردگار ما. وعده پروردگار ما انجام یافتنی است». و به رو درمی‏افتند و می‏گریند و بر خشوعشان افزوده می‏شود.» در این آیه نیز هر دو مطلب آمده یکی خواندن قرآن با تأنی و تأمل و دیگری تأثیر آیات نازل شده در هر مرحله بر افزایش ایمان و خشوع مؤمنان.

می‏توان گفت که نزول تدریجی اهداف دیگری را نیز دنبال کرده است؛ از مهمترین آنها بیان مبانی دین به ترتیب و بر پایه روالی منطقی بود. قرآن در بیان مبانی دین، نوعی تدریج را رعایت کرده است. مهمترین وجه این نزول تدریجی را می‏توان در بیان اصول و فروع دین دانست و آیات مکی و مدنی بر این پایه از یکدیگر جدا می‏شوند. در آیات مکی مبانی اعتقادات و در آیات مدنی بیشتر فروع عملی مورد توجه قرار گرفته است. باید توجه داشت که نفس «تدریج» از لحاظ آموزش عقاید دینی از اهمیت بالایی برخوردار است. یک جامعه منحط و جاهلی، با آموزش تدریجی می‏تواند پایه‏های یک تمدن استوار و مستحکم را در خود پدید آورد. صحابه‏ای که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تربیت کرد، و بسیاری‏شان از لحاظ فهم دینی در مرتبه بالایی قرار داشتند، در همین سالها و با آموزش تدریجی قرآن فراهم آمدند. نزول تدریجی قرآن نوعی انتظار را در توده مسلمان به وجود می‏آورد. صحابه هر لحظه منتظر فرود آیات و دستورات جدیدی بودند و به همین دلیل حضور عینی تری در صحنه تحولات دوره بعثت و هجرت داشتند. هراس مشرکان و نیز منافقان از نزول آیاتی درباره آنها که پس از نزول در دسترس همه قرار می‏گرفت، از دیگر نتایج نزول تدریجی بود. این خود مانعی در برابر اقدامات منافقان و گاه مشرکان بود.

3- قرآن در برابر جمود فکری جاهلی‏

جامعه جاهلی جزیرة العرب، جامعه‏ای بسته و گرفتار رکود و جمود بود. جامعه‏ای بود که نشان از فرهنگ و اندیشه نداشته و جز آداب و عادات، هیچ نوع ابزار تربیتی فکری از قبیل مدرسه و کتابخانه نداشت. جامعه جاهلی حیات خود را مدیون تقلید از گذشتگان بود. از پل تقلید بود که همه ارزشهای نسل گذشته به نسل جدید می‏رسید و همین تعلق آنها به گذشته، دلیل بر حقانیت آنها بود. این جمود بر گذشته، مانع عمده‏ای بر سر راه رشد و تعالی آنان به حساب می‏آمد. آنان دگرگونی را نمی‏پذیرفتند و این عین جمود بود.

یکی از سدهای موجود در جامعه جاهلی جزیرة العرب که مانع بزرگی برای رشد فکری آنان محسوب می‏شد «حس نگری» اعراب و فقدان «اندیشه عقلی» در میان آنان بود.

اعراب تنها آنچه را به چشم سر می‏دیدند می‏پذیرفتند و از حقایقی که با دیده عقل قابل درک و دیدن است محروم بودند. به همین دلیل بود که عقاید توحیدی پدرشان ابراهیم علیه السلام را به کناری نهاده و بندگی مشتی چوب و سنگ را که خود ساخته بودند، پذیرفتند.

قوت مناسبات خانوادگی از مرحله عشیره تا قبیله، همه را در چهارچوب خاصی کنترل کرده بود بطوری که گریز از آن امری دشوار و برای ضعفای قبیله امری ناممکن بود. همه خود را زیر چتر حمایت روحیه جمعی و قبیله‏ای دانسته و حاضر نمی‏شدند از آن جدا شوند. روشن است که اگر شخصی دست از عقاید کهن می‏کشید، بستگی خود را از گذشته و حال قبیله از دست می‏داد. دراین صورت او چه مدافعی می‏توانست داشته باشد؟ عقاید دینی و انتخاب بت نیز در چهارچوب مناسبات قبیله‏ای بود. بر پایه این روحیه جمعی، هر تصمیمی که گرفته می‏شد متوجه کل قبیله بود. اگر یک فرد از قبیله کشته می‏شد همه قبیله به پا می‏خاست و حق یا باطل، از عضو خویش دفاع می‏کرد. بدین ترتیب افراد قبیله، شخصیت مستقل فکری نداشتند و نمی‏توانستند خارج از چهارچوب قبیله بیندیشند. قرآن تصمیم گرفت تا همبستگی‏های قبیله‏ای را کم رنگ کرده و مناسبات آنان و معیار سنجش اعمال را حق و باطل قرار دهند. در بینش قرآن هر فردی خود در قبال کار خویش مسؤول‏ است نه آن که او کار خویش را به پای قبیله بگذارد و یا بالعکس اگر کسی خطایی مرتکب شد، طایفه او بی‏دلیل از اوحمایت کنند. قرآن بر این شخصیت مستقل فکری تأکید فراوانی داشت. به همین دلیل به مردم گفته شده که «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری‏،* هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمی‏کشد» و فرمود: «وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادی‏ کما خَلَقْناکمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَکتُمْ ما خَوَّلْناکمْ وَراءَ ظُهُورِکمْ وَ ما نَری‏ مَعَکمْ شُفَعاءَکمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِیکمْ شُرَکاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَینَکمْ وَ ضَلَّ عَنْکمْ ما کنْتُمْ تَزْعُمُونَ، هر آینه تنهای تنها، آن سان که در آغاز شما را بیافریدیم نزد ما آمده‏اید در حالی که هرچه را ارزانیتان داشته بودیم، پشت سر نهاده‏اید و هیچ یک از شفیعانتان را که می‏پنداشتید با شما شریکند همراهتان نمی‏بینم. از هم بریده شده‏اید و پندار خود را گمگشته یافته‏اید.» مشرکان به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‏گفتند که حتی اگر قیامتی باشد و خدای تو بخواهد ما را در جهنم بیندازد همراه با خویشان خود در برابر او می‏ایستیم و مقاومت می‏کنیم. از این جا بود که خدا فرمود: «در روز قیامت نه خویشاوندان برایتان سود کنند، نه فرزندانتان، خدا میانتان جدایی می‏افکند و اعمالتان را می‏بیند.» و در جای دیگر از کافری یاد شده که «آیا آن کسی را که به آیات ما کافر بود، دیدی که می‏گفت: البته به من مال و فرزند داده خواهد شد» آنگاه می‏فرماید: «آنچه را که از او می‏ستانیم تا تنها نزد ما بیاید». برپایه این آیات می‏توان گفت که خداوند بر آن بود تا در ضمن آیات قرآنی، هر فرد را جدای از بستگی‏های قبیله‏ای، مسؤول کار خودش بداند. در اینجا باید به یک آیه بسیار مهم اشاره شود، آیه‏ای از خداوند ضمن آن از مشرکان می‏خواهد تا بدون تأثیرپذیری از دیگران؛ اعم از اشراف قریش یا خانواده خود، درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیندیشند: «قُلْ إِنَّما أَعِظُکمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنی‏ وَ فُرادی‏، ثُمَّ تَتَفَکرُوا ما بِصاحِبِکمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَکمْ بَینَ یدَی عَذابٍ شَدِیدٍ، بگو شما را به یک چیز اندرز می‏دهم، دو دو و یک یک برای خدا قیام کنید، سپس بیندیشید، تا بدانید که در یار شما [پیامبر] دیوانگیی نیست. اوست که شما را از آمدن عذابی شدید می‏ترساند.» خداوند مردم را دعوت به یک پند می‏کند؛ «از جای برخیزید» به این معنا که تصمیم به اصلاح بگیرند. آنگاه ازگروههای منحرف وجمعیتهای مشرک که بی‏دلیل اتهام دیوانگی به‏ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وارد نموده و آن را شایع کرده‏اند، فاصله بگیرند. تنها باشند یا همراه یک نفر دیگر؛ بدور از تأثیرپذیری از جمع. آنگاه اندیشه کنند. زمخشری بر این نکته تأکید دارد که جهت این اندرز آن است که اجتماع [آن هم اجتماع مشرکان‏] فکر فرد را مشوش کرده، دیده را کور می‏نماید و با شلوغ کاری، اقوال را در یکدیگر می‏آمیزد و این سبب می‏شود که از انصاف دور شده و تعصّب تحریک شود و جز به یاری مذهب خود نیندیشد. اما وقتی تنها شد می‏تواند تأمل کند و درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیندیشد و بلافاصله پوچی اتهامات مشرکان را دریابد.

با چنین تربیتی، فرد برای اندیشیدن بستگی‏های گروهی و طایفه‏ای را ترک می‏کند در آن صورت، راحت‏تر، اندیشه توحیدی اسلام را درک می‏کند. متأسفانه نظام قبایلی از مهمترین موانع راه حاکم شدن معیار حق و باطل در اندیشه و عمل مسلمانان نخست بوده است. با این حال رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم موفق شد تا اندازه زیادی آن نظام را تغییر داده و مسلمانان را با معیار حقیقت آشنا سازد بطوری که فرد مسلمان تا آنجا پیش رود که در جنگ در برابر پدر خود نیز بایستد.

4- دفاع از محرومین از آموزه‏های اصلی قرآن‏

در بیان نقش تاریخی قرآن اشاره به آموزه «حمایت از محرومین» در جامعه طبقاتی مکه، ضروری است. در شهر مکه گروهی از اشراف کاروانهای تجارتی با ارزش فوق العاده‏ای را به این سوی و آن سوی برده و بسیار ثروتمند بودند. گروهی برده و اعراب فقیر در این سوی واقع شده و میانه آنان طبقه متوسطی قرار داشتند. مناسبات اقتصادی نامطلوب سبب محرومیت عده زیادی شده بود. این محرومیت تنها اقتصادی نبود بلکه جنبه ارزشی و اجتماعی نیز داشت. سیاهان حبشی و بردگان رومی هیچ موقعیتی نداشتند. آنان علاوه بر جنبه بردگی، در کمال ذلّت و در حد یک حیوان در این جامعه می‏زیستند. قرآن در این باره موضع قاطعی اتخاذ کرد. خداوند در آیاتی که درباره انبیای گذشته آمده- و این آیات نوعاً در مکه نازل شده- ضعفا و محرومان را در کنار انبیا و اشراف و مترفین را در برابر آنان قرار داده است. این مسأله در بسیاری از آیات تاریخی قرآن منعکس شده و نشانگر روحیه‏ هوادارانه قرآن از چهره‏های ضعیف جامعه است.

«بدین سان، پیش از تو، به هیچ قریه‏ای بیم دهنده‏ای نفرستادیم مگر آنکه متنعمانش گفتند: پدرانمان را بر آیینی یافتیم و ما به اعمال آنان اقتداء می‏کنیم.» «ما هیچ بیم دهنده‏ای به قریه‏ای نفرستادیم جز آن که توانگران عیاشش گفتند: ما به آنچه شما را بدان فرستاده‏اند ایمان نمی‏آوریم؛ و گفتند: اموال و اولاد ما از همه بیشتر است و کسی ما را عذاب نمی‏کند.» مهمترین آثار این آموزه‏ها، گرایش بخش زیادی از طبقه متوسط و پایین به اسلام بود.