باز کردن منو اصلی

تاریخ‌نما β

آیه 19 سوره نساء

نسخهٔ تاریخ ‏۸ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۲۰:۱۷ توسط Hasaninasab (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «==سؤال== در سوره نسا آیه پس از عبارت معروف الرجال قوامون علی النسا به بحث نشوز...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

سؤال

در سوره نسا آیه پس از عبارت معروف الرجال قوامون علی النسا به بحث نشوز زوجه اشاره کرده و روش برخورد با آن را موعظه،ترک بستر و سپس کتک زدن(واضربوهن) عنوان کرده است.واضربوهن را اكثر مترجمان به زدن معنا كرده اند.آیا قرآن به زدن زنان دستور داده است؟

الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلي‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتي‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِيًّا کَبيراً

جواب آیت الله صادقی تهرانی

آيت الله صادقي تهراني در تفسير اين آيه، چنين گفته است:

" اصولًا قيام سازندگى ايمانى در زندگى مربوط به كل مكلفان است،- چه زنان و چه مردان- و اين قيام نيز دو بعدى است: سازماندهى خود و ديگران، و چون عموماً مردان در اين سازندگى- در كل- نيروى بيشترى از زنان دارند، در اين آيه" الرجال قوامون على النساء" آمده كه قوّام صيغه مبالغه است، پس مردان بعنوان قيام بيشتر در سازندگى معرفى شده اند، و در مقابل زنان هم قائم بر مردانند، يعنى نسبت به مردان هم سازندگى دارند، ليكن كمتر از آنان، و قاعده كلى قواميت مردان بر زنان در بعد تكوين و تشريع است. و اين قواميت مردان بر زنان هرگز ولايت و قيموميتى مطلق- بر خلاف آنچه گفته مى شود- براى مردان بر زنان ندارد، بلكه اين قوام بودن بمعناى پاسدارى مردان نسبت به زنان است، زيرا چنانكه اشاره شد، مردان نيروى پاسداريشان در كل جهات- عقلى، مالى و جسمى- نوعاً بيشتر از زنان است،

اول در بُعد نيرومندتر بودن كه اگر دو نفر با هم با اختلاف نيرو شركت داشته باشند، آنكه نيرومندتر است تكليفش هم زيادتر است،

و بعد دوم در پاسدارى مردان" بما انفقوا من اموالهم" است و طبعاً كسى كه يك طرفه مالى را به ديگرى پرداخت مى كند، پاسدارى او هم نسبت به وى بيشتر است، زيرا چنانكه حفظ مال واجب است، حفظ كسى هم كه مالى را يكطرفه به او مى دهى نيز لازم است، وپس مردان در زمينه پاسدارى نسبت به زنان مسؤليت بيشترى دارند، و زنان هم بامسؤليتى نسبتاً كمتر"

درباره زنان پاسدارى درونى و حفظ پاكدامنى آنان ضرورى تر از مردان، و درباره مردان پاسدارى در بُعد مردانگى و پرداخت اموالشان فزونتر است، و در هر صورت حقوق ميان زنان و مردان دو بخش است: حقوق مشترك، و حقوقى ديگر كه در انحصار هر يك از اين دو مى باشد، جز آنكه حقوق همسان و همگامشان نيز برحسب نيروهاى گوناگونشان مختلف است.

بنابراين قوام بودن مردان بر زنان بدين معنى نيست كه زنان همچون كنيزى زرخريد در دست مردانند بطوريكه همه چيز و همه كارشان بايستى با اجازه مردان باشد، كه حتى تحصيل علم، نذر، قسم، عهد، از خانه بيرون رفتن براى انجام واجبات و يا مستحبات و يا مباحاتى- در عين حالى كه موجب انحراف جنسى آنان نيست، و حقوق واجبه مردان را نيز نمى كاهد- در صورت اجازه ندادن شوهرانشان حرام باشد.

بلكه در كل واجبات و مستحبات و ترك محرمات و مرجوحات در نفى و اثباتشان هرگز اجازه مردان مدخليتى ندارد، و چنانكه مردان هم در انجام وظائف شرعى و مباحشان هرگز نيازى به اجازه زنان ندارند، زنان نيز در اين موارد هرگز نيازى به اجازه مردان ندارند،

و تنها جرياناتى براى حفظ پاكى زنان از نظر عفاف، عقيده، مال، اخلاق و ساير نواميس بر عهده مردان لازمتر است، زنان هم در نقطه مقابل بايستى حتى الامكان حافظ نواميس پنجگانه خود باشند، زيرا قرآن زنان و مردان مؤمن را در امر و نهى شايسته با هم شركت داده است (9: 71). . نواميس پنجگانه: عقيده، عقل، جان، عرض و مال، زمينه هاى اصلى پاسدارى است، مخصوصاً در محيط زناشويى، و از جمله پاسداريهاى زنان سه بُعد صالحات، قانتات «1» و حافظاتٌ للغيب است، كه بايد در حفط اين سه جهت در محيط زناشويى بسيار كوشا باشند، شايستگى پيروى از حق و حفظ در پنهانى و غيب، اول غيب ربوبيت است كه زنان بايستى نواميس خود را در اين غيب نگهبان باشند، غيب دوم پاسدارى آنان نسبت به كل نواميسشان است در غياب همسرانشان، و اين دو حفظ غيب بيانگر دو بُعد پاسدارى آنان نسبت به خودهاشان و همسرانشان مى باشد.

و از جمله پاسداريهاى شوهرانشان زمينه اى است كه" تخافون نشوزهن" و اين خوف نشوز است و نه خوف از نشوز، و بدين معنى نيست كه اگر شوهران بترسند كه زنان سرپيچى در وظائف زناشويى كنند با آنان چنين و چنان كنند، و نيز مراد از نشوز مطلق سرپيچى و تخلف در زندگى زناشوى نيست، بلكه آنگونه سرپيچى است كه موجب ترس مردان بر سازمان زندگى زناشويى باشد، و اين خوف در كل نواميس پنجگانه است، كه مرد بترسد از اين كه همسرش در يكى از اين نواميس دچار انحرافى خانمان سوز باشد، و در هر صورت نوبت به پاسدارى مردان مى رسد، كه اگر بتوانند با نهى از منكر در سه بعدش، و نيز اگر آنهم مؤثر نبود طبق آيه بعد عمل كنند- كه به تفصيل خواهد آمد- و آنگاه اگر تمام اين موارد مؤثر نبود جاى جدائى است، كه احياناً بدون طلاق هم حاصل مى گردد، بويژه در بُعد انحراف جنسى چنان كه آيه نور و مائده به آن تصريح دارند، و اصولًا زناشويى مرد پاك با زن ناپاك و به عكس حرام دانسته شده، چه در آغازش و چه در استمرارش. بلكه زناشويى زنان و مردان ناپاك هم حرام است.

چنانكه گذشت مراد- از" تخافون نشوزهن" خوف از نشوز آينده نيست، كه اگر چنين بود ديگر جايى براى" فإن اطعنكم" نبود، زيرا نشوز مشكوك عصيان نيست، كه پس از آن طاعت جايگزينش شود، در نتيجه اينجا مراد نشوز ترساننده فعلى و قطعى است. پاسدارى سه بعدى مردان نسبت به زنان ناشزه داخلى و سرّى است، چنانكه در باب نهى از منكر كلًا بايد سياست گام به گام رعايت شود، گام اول نهى پنهانى و گام دوم نهى آشكار، پنهانيش: 1- «فعظوهن»: اندرز دادن آنان بگونه اى شايسته و بايسته، و اينجا مراد مبالغه در موعظه است، زيرا اصل موعظه در نشوز غيرمخيف هم هست، اما موعظه بعد از نشوز مخيف جدى تر و بايسته تر است، و اگر اثر نكرد نوبت به مرحله دوم مى رسد.

2-" و اهجروهن فى المضاجع" در بستر همسرى از آنان دورى كنيد، كه با پشت كردن به آنان در بستر- كه جايگاه بسيار نزديك جاذبه جنسى است- بر شخصيت زنانگى آنان ضربه اى وارد كنيد، و اين خرد كردن شخصيت بطور پنهانى است، نه جلوى مردم و بچه ها كه منجر به عناد و سرپيچى بيشترى گردد، و اگر اين هم اثر نكرد.

3- «و اضربوهن» آنان را باندازه بازداشتن از اين نشوز بزنيد، و اين هر سه خود مراحل نهى از منكر است، ليكن در جريان زناشويى دقيقتر و واجبتر مى باشد، و چون اين سه جريان هرگز براى انتقام نيست، بلكه بعنوان پاسدارى در حفظ نواميس پنجگانه است" فان اطعنكم فلاتبغوا عليهن سبيلًا" اگر دست از نشوزشان برداشتند شما هم دست از اينگونه تأديبها برداريد، و ديگر حق تجاوز و تعرّض به آنها را نداريد، تا اينجا جريان نهى از منكر سرى و داخلى بود.