قوای نفس
ابن سینا به بیان قوای نفس میپردازد و نفوس را در مراحل طی کردن طریق کمال، دارای قوای بیشتر و کاملتر میداند. [۱]
1. ابن سینا
ابن سینا نفوس را به سه دستهی نفس نباتی، نفس حیوانی و نفس انسانی تقسیم کرده است. [۲]اینک به شرح مختصری از قوای هر یک از نفوس از دیدگاه ابن سینا میپردازیم.
الف. نفس نباتی شامل سه قوه است:
- غاذیه (برای بقای فرد)
- نامیه (برای کمال فرد)
- مولده (برای بقای نوع)
ب. نفس حیوانی، که به دو طبقه تقسیم میشود: قوای مدرکه و قوای محرکه. که در آنها انسان با حیوانات شریک است. [۳]
قوهی مدرکه از نظر ابن سینا بر دو قسم است: حواس ظاهره و حواس باطنه. که ابن سینا هر یک از این حواس را مشتمل بر پنج حس یا قوه میداند. حواس ظاهره شامل قوای بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و بساوایی است که قوهی بساوایی بین چند چیز فرق میگذارد ازجمله بین گرمی و سردی، بین تر و خشک، بین سخت و نرم، بین زبری و صافی.
حواس باطنه یا ادراک باطن نیز از حواس زیر تشکیل مییابد:
1. حس مشترک: در واقع همان استعدادی است که امروزه ادراک حسی خوانده میشود. این قوه همهی صورتهایی را که در حواس پنج گانه نقش میبندد و به آن میرسد پذیرا میشود.
2. خیال یا قوهی مصوّره: این قوه صورتهایی را که حس مشترک از حواس پنج گانه قبول کرده حفظ میکند و بعد از پنهان شدن محسوسات، باز آن صور در این قوه محفوظ میماند. خیال گاهی هم به اعتبار اینکه حافظ صور است حافظه خوانده شده است. در روانشناسی جدید خیال و متخیله را با عنوان کلی تخیل خطاب میکنند.
3. قوهی متصرفه (متخیله ـ مفکره): کار این قوه این است که صورتهایی که از حس گرفته و معانی که به وهم دریافت شده به همدیگر آمیخته و پراکنده سازد. این قوه را اگر عقل به کار بَرَد قوهی مفکره و اگر وَهم به کار برد، قوهی متخیله مینامند.
4. قوهی وهم: که آن را متوهمه و واهمه و وهمیه نیز خواندهاند. کار این قوه آن است که معانی غیر محسوسه را، که در محسوسات جزئیه موجود است، درک میکند.
5. قوهی حافظه: که ابن سینا آن را قوهی ذاکره نیز نامیده است. قوهای است که آنچه را قوهی وهمیه از معانی غیر محسوسه در محسوسات جزئی درک کرد در این قوه حفظ میکند. این قوه به سبب آنکه سریعاً صُوَر زایل شده را برمیگرداند، متذکره نیز خوانده میشود. [۴]
قوهی محرکه از نظر ابن سینا بر دو قسم است: باعثه و فاعله. یعنی یا محرکه است به نحوی که باعث حرکت میشود یا محرک است به نحوی که فاعل حرکت میشود. به عبارت دیگر، یا به صورت انگیزه عمل میکند مانند شوق یا به عمل و رفتار منتهی میشود مانند نیرویی که در اندامها به وجود میآید تا حرکت را پدید آورد.
ج. نفس انسانی. ابن سینا برای نفس انسانی یک قوه قائل شده به نام عقل که آن را به دو بخش عقل عملی (یا قوهی عامله) و عقل نظری (یا قوهی عالمه) تقسیم کرده است. ابن سینا کار عقل نظری را صدق و کذب و کار عقل عملی را خیر و شر در جزئیات میداند به عبارت دیگر، عقل عملی آن است که اخلاق از آن آید و استنباط صناعات کار او باشد و هر گاه بر شهوت و غضب و دیگر قوههای بدنی چیره شود، از وی اخلاق نیکو بر آید و هر گاه که مقهور شهوت و غضب گردد از وی اخلاق بد آید.
عقل نظری آن است که درک معقولات کند یعنی نیرویی که قادر به ادراک عقلی باشد. عقل نظری، بالقوه قادر به آن است که به جانب علوی و ملأاعلی و به سوی بالا اوج گیرد تا از آن سو، از مبادی نظری و مجرد مستفیض شود. [۵]
ابن سینا برای عقل نظری یا نفس ناطقه چهار مرتبه قائل شده که عبارتاند از:
1. عقل هیولانی: قوتی است که نفس را برای دریافتن معقولات آماده کند (آن را عقل بالقوه نیز مینامند).
2. عقل بالملکه: زمانی که نفس دانشهای نخستین را دریافته و برای دریافتن معقولات ثانویه آماده باشد.
3. عقل بالفعل: زمانی است که عقل به یاری معقولات اولیه و بدیهی، خود را به درک معقولات ثانوی، که اکتسابیاند میرساند. این معلومات در نفس انسان ذخیره میشوند و خود فرد نیز به این آگاهیها وقوف دارد.
4. عقل مستفاد: آن است که نفس واقعاً و فعلاً به مشاهدهی معقولات میپردازد. نفس میداند که بالفعل به تعقل آنها اشتغال دارد. [۶]
2. کندی
قوای نفس از نظر کندی به شرح زیر است:
قوای حاسه: که بر اعضای حواس پنجگانه استوار است. قوهی حاسه، صور محسوسات را که در مادهی آنها قرار دارد درمییابد. این قوه را قدرت آن نیست تا صوری را که در مییابد با هم ترکیب کند مثلاً چشم نمیتواند برای ما انسانی را که شاخ یا بال داشته باشد، و به عبارت دیگر انسانی جز آنچه در طبیعت وجود دارد، بیافریند. قوهی حاسه که میان همهی حیوانات مشترک است، فقط صورت جزئی اشیاء را درک میکند. مقصود از صورت جزئی، صورتی است که آن را رنگ و شکل و طعم و آواز و بوی بوده و درخور لمس شدن باشد یا به طور کلی، هر صورتی که دارای ماده باشد.
قوای متوسطه: یکی از انواع این قوه، قوهی مصوره است. یعنی قوهای که صور جزئیات را بدون حضور ماده ایجاد میکند. قوهی مصوره هم در خواب و هم در بیداری عمل میکند و از خصوصیات این قوه آن است که قدرت ترکیب دارد، یعنی میتواند انسان را با سری چون شیر تصور کند.
از دیگر قوای متوسطه، قوای حافظه است. این قوه، صوری را که قوهی مصوره به او ارزانی میدارد، میپذیرد و حفظ میکند.
کندی از دو قوهی غضبیه و شهویه در کتاب الاشیاء و رسومها نام میبرد و آن دو را جمعاً غلبیه مینامد. غلبیه قوهای است که برخی اوقات آدمی را برمیانگیزد و به کارهای بزرگ وا میدارد.
قوهی عاقله: قوهای است که صور اشیاء را، مجرد از هیئت آنها، درک میکند. همچنین مبادی معلومات را درک میکند مانند درک این معنی که هر معلولی را علتی است و ایجاب و سلب در یک موضوع واحد، در یک زمان واحد، یافت نشود. [۷]
ـ کندی عقل را بدین ترتیب تقسیمبندی میکند:
1) عقل بالقوه
2) عقل بالفعل
3) عقلی که در نفس از قوه به سوی فعلیت میرود.
4) عقل ظاهر: هنگامی که عقل بالفعل به کار گرفته شود و نمود ظاهری و بیرونی به خود بگیرد، عقل ظاهر نام میگیرد. [۸]
3. فارابی
تقسیم قوای نفس از نظر فارابی به شرح زیر است:
الف. قوای منمیه: این قوه بین نبات و حیوان و انسان مشترک است. هدف آن نموّ دادن موجود زنده، حفظ، بقای نوع و تأمین و نگهداری اوست. ازجمله این قوا، میتوان قوهی غاذیه (برای بقای فرد)، قوهی مربیه (برای تربیت و کمال فرد) و قوهی مولده (برای بقای نوع) را نام برد.
ب. قوای محرکه یا نزوعیه یا شوقیه: که شامل دو قوهی شهویه و غضبیه است. قوای نزوعیه یا شوقیه آن دسته از قوایی است که موجب انگیزش انسان به طلب شیئی یا گریز از آن میشود و اشتیاق یا کراهت، نزدیکی یا دوری از چیزها را در انسان سبب میشود. قوهی شهویه آن قوهای است که به کمک آن چیزهای نیک و سودمند را جلب کنند. قوهی غضبیه آن قوهای است که به یاری آن مضرات و خسارات را دفع کنند.
ج. قوای مدرکه: به چهار دسته تقسیم میشود:
- قوای حساسه: همان حواس پنجگانه است.
- قوهی متخیله، وظیفهی این قوه آن است که صورت محسوسات را بعد از غیبت آن صور از دامنهی حس نگاه دارد و توانایی ترکیب صورتها را با بعضی از صور دیگر دارد، خواه در خواب خواه در بیداری. ترکیب یا تجزیههایی که این قوه انجام میدهد ممکن است برخی صادق و واقعی و برخی کاذب و مجازی باشند. این قوه در انسان با عنوان قوهی متفکره خطاب میشود.
- قوهی واهمه (وهمیه): قوهای است که از محسوس آنچه را که به حس در نمیآید، ادراک میکند. چنان که گوسفند از دیدن گرگ، دشمنی او را نسبت به خود ادراک کرده و از آن میگریزد.
- قوهی حافظه (ذاکره): این قوه آنچه را که قوهی وهمیه به او میسپارد، در خود حفظ و نگهداری میکند.
د. قوه ناطقه: به وسیلهی این قوه، ادراک معقولات میسر گردیده و میان زشت، زیبا فرق گذارده میشود و نیز به یاری آن آدمی صناعات و علوم را فرا میگیرد. فارابی همچون ارسطو در قوهی ناطقهی نفس، دو قوهی مختلف دیگر تشخیص داده است: یکی عقل نظری، که انسان با آن به معرفت دست مییابد و دیگری عقل عملی، که انسان با آن حائز صناعات و حرفهها میشود. [۹]
همچنین فارابی برای عقل نظری سه مرتبهی زیر را قائل است.
- عقل هیولانی
- عقل بالفعل
- عقل مستفاد[۱۰]
4. غزالی
از نظر غزالی نفس حیوانی از دو قوه برخوردار است: یکی قوای محرکه و دیگری قوای مدرکه.
الف) قوای محرکه: مشتمل بر قوای باعثه، یعنی قوایی که باعث حرکت است و قوای مباشره، یعنی قوایی که مباشر حرکت است، باعثه همان قوهی نزوعیه یا شوقیه است. غزالی قوهی باعثه یا نزوعیه را بر دو قسم میداند و در تعریف باعثه میگوید: «قوهای است که به جلب موافق نافع، چون شهوت برمیانگیزد و از سوی مخالف دفع مضرت میکند، چون غضب». از قوهی باعثه به اراده نیز تعبیر میشود.
ب) قوای مدرکه: این قوا بر دو قسم است: ظاهره و باطنه. [۱۱]
قوای ظاهره همان حواس پنجگانهاند و قوای باطنه نیز پنج قسم است: قوهی خیال، تفکر، حفظ، تذکر و وهم. [۱۲]
غزالی در بحث از قوای نفس، تقسیم دیگری نیز عرضه کرده و میگوید که از خصوصیات نفس، ادراک معلوماتی است که غایباند.
نفس برای ادراک این معلومات دو قوه دارد: قوهی عملی و قوهی علمی. قوهی عملی، قوهای است که محرک اعضا است برای اجرای کارهای انسانی. قوهی علمی ادراککنندهی حقایق علوم است. غزالی قوهی علمی را همان عقل میداند که از ملائکه علم میآموزد. [۱۳]
غزالی همچون ابن سینا و فارابی مراتب عقل را تقسیمبندی کرده و در این مورد، آرای خود را از آنان اخذ و اقتباس کرده است. [۱۴]
پانویس
- ↑ مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.
- ↑ مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.
- ↑ مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.
- ↑ مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.
- ↑ مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.
- ↑ مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.
- ↑ مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.
- ↑ مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.
- ↑ مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.
- ↑ مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.
- ↑ مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.
- ↑ مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.
- ↑ مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.
- ↑ مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.