باز کردن منو اصلی

تاریخ‌نما β

مقدمه نفس

حکماء و فلاسفه‌ی قدیم یونان به وجود نفس یا روح اعتقاد داشتند و بحث از نفس از دیرباز در میان سایر علوم از اهمیّت ویژه و به سزایی برخوردار بوده است. در اسلام نیز با توجّه به اهمیّت مباحث مربوط به علم النفس در خداشناسی، معاد و اخلاق توجّه‌ی ویژه‌ای به شناخت نفس مبذول شده است. نفس در اصطلاح فلاسفه‌ی اسلامی به «کمال اوّل برای جسم طبیعی» معرّفی شده، در نزد اکثر ایشان جوهری مجرّد و بسیط است که از طریق آثار آن در موجود زنده قابل اثبات است و در همین راستا براهینی نیز بر آن اقامه کرده‌اند. همچنین ایشان برای نفس سه قوّه‌ی کلّی با نام قوّه‌ی ظاهره یا حسی، قوّه‌ی باطنی و قوّه‌ی عاقله در نظر گرفته‌اند؛ امّا علمای اخلاقی اسلامی با توجّه به نوع گرایشات و حالات مختلف نفس انسانی، قوای آنرا به غضبیّه، شهویّه، وهمیّه و عاقله تفسیم کرده‌اند.

حکماء و فلاسفه‌ی قدیم یونان به وجود نفس یا روح اعتقاد داشتند و بحث از نفس از دیرباز در میان سایر علوم از اهمیّت ویژه و به سزایی برخوردار بوده است. [۱]

بسیاری از فلاسفه‌ی بزرگ همچون فیثاغورس، سقراط، افلاطون و... اساس فلسفه‌ی خود را شناخت نفس قرار دادهاند و درمورد وجود نفس و حقیقت و آثار آن نظریّاتی مختلفی را ارائه کردند. [۲]

چنانکه از سقراط نقل شده است که گفت: «بیهوده در شناختن موجودات خشک و بیروح رنج مبر، لکن خود را بشناس که شناخت نفس بالاتر از اسرار طبیعت است.»[۳]

  1. نفس انسانی و قوای آن از منظر فلسفه و اخلاق، نوشته اعظم ملاصادقی.
  2. نفس انسانی و قوای آن از منظر فلسفه و اخلاق، نوشته اعظم ملاصادقی.
  3. حسنزاده‌ی آملی، معرفت نفس. به نقل از نفس انسانی و قوای آن از منظر فلسفه و اخلاق، نوشته اعظم ملاصادقی.