تعریف روح

از تاریخ‌نما
نسخهٔ تاریخ ‏۸ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۵۶ توسط Hasaninasab (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «روح، موجودی مجرد است و جسم و قابل قسمت نیست و حیات و فعالیت اعضای بدن، به او م...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

روح، موجودی مجرد است و جسم و قابل قسمت نیست و حیات و فعالیت اعضای بدن، به او متکی است . واژه روح در قرآن در سوره‏ها و آیات متعددی تکرار شده است و متبادر از آن، همان موجودی است که مبدا حیات و زندگی است و آن را منحصر به انسان و یا انسان و حیوان ننموده است، بلکه آن را در غیر انسان و حیوان نیز اثبات نموده است مثل آیه مبارکه: «... فاتخذت من دونهم حجابا فارسلنا الیها روحنا» (1) .

«. . مریم میان خود و آنان حجابی افکند و در این هنگام، ما روح خود را به سوی او فرستادیم‏» . و آیه مبارکه: «و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا» (2) . «همان‏گونه (که بر پیامبران پیشین، وحی فرستادیم) بر تو نیز روحی را به فرمان خود وحی کردیم‏» . و آیات دیگر . پس برای روح، مصداقی در انسان هست و مصداق‏های دیگری نیز در برخی موجودات دیگر . این دو آیه و آیات دیگر به صراحت دلالت‏بر وجود روح در انسان و برخی موجودات دیگر غیر از انسان به معانی مختلف وجود دارد از جمله آیاتی که به صراحت دلالت‏بر این دارد که مراد از روح، تنها روح انسانی است، آیه مبارکه زیر است:

«یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی‏» (3) .

«از تو (ای پیامبر) راجع به روح می‏پرسند، بگو روح از کار خدا است و به شما جز اندکی از علم داده نشده است‏» .

در این آیه گرچه روح، مطلق آورده شده و لکن از قرائن موجود در آیه، استفاده می‏شود که مراد از روح مورد سؤال، روح انسانی است که به امر خدا انجام گردیده است . بنابر عقیده بیشتر مفسران در آیه بالا روح به معنای روان و عامل حیات به‏کار رفته است (4) . مفسر بزرگ اهل سنت «شیخ ابوالفتوح رازی‏» در تفسیر «روح‏الجنان‏» (5) . در ضمن بیان اقوال مختلف در مورد مفهوم و معنای روح می‏گوید:

«آنچه در این آیه مورد سؤال قرار گرفته، روح آدمی است که قوام حیات به آن است و آدمی به آن زنده و با فقدان آن انسان زنده نمی‏ماند» .

مرحوم شعرانی در حاشیه تفسیر رازی چنین بیان می‏کند:

«تفسیر روح با این مفهوم درست‏تر به نظر می‏آید که سؤال از وجود روح و حقیقت آن از دیرباز میان ملل جهان متداول بود، خاصه یهود و مخصوصا آن جماعت از یهودیان که با فلاسفه آمیخته و از عقاید و اختلافشان درباره روح، اطلاع یافته بودند، تعجب بشر درباره روح از آن است که می‏بیند قدرتی است‏بر خلاف طبیعت و گوئی بر ضد آن در نبرد است و گوشت و پوست و استخوان را چون به خود رها کنند زود پوسیده و متعفن و پراکنده می‏گردد و روح، او را سالها از فرسودگی و تعفن، نگاه می‏دارد و به حرکت و سخن می‏آورد و تعقل و ادراک می‏کند و اینها هیچ‏یک، کار جسم نیست، جسم، سنگین است و سوی پائین میل دارد و روح بر می‏جهد و جسم را می‏جهاند .

«حال پس خود روح از چه مبدا و منشا است؟ خداوند جواب داد که مبدا آن از فرمان خدا است و مانند نور خورشید بر ابدان تابیده و اگر فرمان الهی نبود و از ورای عالم طبیعت، دستوری نرسیده و فروغی نتافته بود، همه چیز جامد بود و صامت‏» .

تفسیر آیه «و ما اوتیتم من العلم الاقلیلا» . «شما آدمیان جز اندکی که از علم، نصیب ندارند» . این است که روح از دیدگاه قرآن، موقعیتی در عالم وجود دارد و آثار و خواصی در این عالم، بروز می‏دهد که بسیار بدیع و عجیب است و شما از آن بی‏خبرید! مرحوم «بحرانی‏» مؤلف تفسیر «برهان‏» در تفسیر آیه فوق از حضرت امام باقر علیه السلام نقل می‏کند که فرمود:

«معنای آیه، این است که جز تعداد کمی از بشر; از روح، آگاهی ندارند» . استاد معظم علامه فقید، سید محمد حسین طباطبائی‏قدس سره در تفسیر «المیزان‏» (6) می‏نویسد: «کلمه روح به طوری که در لغت معرفی شده، به معنای مبدا حیات است که جاندار به وسیله آن قادر بر احساس و حرکت ارادی می‏شود ولی مراد از روح در این آیات همان روح و نفس به نام «نفس ناطقه‏» می‏باشد که در کالبد همه افراد انسانهای موجود، وجود دارد . و وجود آن از ناحیه خدا و وابسته به او است‏» .

چنانکه در آیه دیگر می‏فرماید:

«. . انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون‏» (7) . «فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می‏گوید: موجود باش! آن نیز بی‏درنگ موجود می‏شود» .

از این آیه معلوم می‏شود که:

1 . امر خدا یعنی ایجاد هستی و وجودی است که از ناحیه خداوند به روح متعلق شده و این موجود، وابسته به خداست و به امر او پیدا شده نه علل و اسباب دیگری .

2 . موجودی به نام روح، وجود دارد و به همین مناسبت‏حضرت مسیح علیه السلام به عنوان کلمه خدا و روح او شمرده شده، آنجا که می‏فرماید: «انما المسیح عیسی بن مریم رسول الله و کلمة القاها الی مریم و روح منه‏» (8) . «مسیح، عیسی بن مریم، فقط پیامبر خدا و کلمه اوست که آن را به مریم القاء کرده است و روحی از جانب او است‏» .

خداوند در برخی از آیات روح و جان موجود در انسان‏ها را متعلق به خود دانسته یعنی تنها از ناحیه او به انسان، عطاء شده است چنانکه در مورد خلقت‏حضرت آدم علیه السلام می‏فرماید: «فاذا سویته و نفخت فیه من روحی‏» (9) . «هنگامی که کار انسان را به پایان رساندم و در او از روح خود (یعنی یک روح شایسته و بزرگ) دمیدم‏» . و در آیه مبارکه دیگر چنین وارد شده است: «ثم سواه و نفخ فیه من روحه‏» (10) «سپس اندام انسان را موزون ساخت و از روح خویش در وی دمید» . در این دو آیه روح، متعلق به انسان ذکر شده و با کلمه «من‏» آورده شده یعنی مبدا پیدایش او از ناحیه خداست . و نام این ایجاد را «نفخ‏» یعنی دمیدن نهاده است (11) هم‏چنانکه این کلمه در سایر آیات وارده در این باب نشان دهنده همین واقعیت است: «یلقی الروح من امره علی من یشاء» (12) . «وحی را به هر یک از بندگان خویش که بخواهد القاء می‏نماید» . و آیه «ینزل الملائکة بالروح من امره علی من یشاء من عباده‏» (13) . «فرشتگان را با وحی به هر یک از بندگان خویش که بخواهد می‏فرستد تا دلهای مرده را به وسیله آن زنده نماید» .

و آیه «تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر» (14) .

«فرود آیند فرشتگان و روح (مراد جبرئیل است) در آن شب به اذن خدا با هر کاری که تقدیر خدا در امور مختلف است‏» . چنانکه خوانندگان ملاحظه می‏کنند، کلمه «من‏» در همه این آیات می‏فهماند که روح از جنس و سنخ امر است و آنگاه امر را بیان می‏کند و می‏فرماید:

«انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون‏» (15) . «فسبحان الذی بیده ملکوت کل شی‏ء» ، «جز این نیست که هرگاه خداوند اراده کند چیزی را، امر کند به او و بگوید باش، پس به وجود می‏آید» .

عالم خلق و عالم امر

به طور کلی در مطالعه آیات قرآنی در جهان آفرینش دو پدیده، جلب توجه می‏نماید: یکی پدیده «خلق‏» که در مسیر سلسله علل و اسباب، قرار داشته و بر زمان و مکان، منطبق می‏گردد و مسیر تکامل را تدریجا می‏پیماید . دیگری پدیده «امر» که نشان دهنده ارتباط موجودات با خداوند می‏باشد، در این پدیده، تدریج وجود ندارد و تنها با اراده خداوند به‏طور آنی، موجود می‏گردد و اسباب و وسائل مادی در آن راه ندارد و در حقیقت پدیده و عالم امر که روح از آن عالم است، عالم موجودات غیر مادی است (16) .

مرحوم علامه طباطبائی ‏قدس سره در معنای امر در ذیل آیاتی که از تفسیر «المیزان‏» نقل کردیم، می‌‏گوید: امر هر چیز عبارت است از ملکوت آن چیز و برای هر موجودی، ملکوتی و امری است که در آیات 185 و آیه 75 سوره انعام و آیه 4 سوره قدر به آن اشاره شده است . مطابق آیات قرآن هر دو پدیده یعنی پدیده مادی و قابل لمس یعنی «عالم خلق‏» و پدیده‏های امری و مجرد غیر مادی یعنی «امر و خلق‏» هر دو از جانب خداوند می‏باشد چنانکه در سوره اعراف آیه 54 می‌‏فرماید:

«الا له الخلق و الامر» . «آگاه باشید که آفرینش و تدبیر جهان از آن اوست‏یعنی به فرمان او است‏» . خداوند این معنی را در آیات دیگر از جمله آیه 59 سوره آل عمران، نیز متذکر می‏گردد به این صورت که ابتدا خلقت آدم را ذکر و ارتباط آن را با خاک که یکی از اسباب آن است، بیان، سپس وجود آن را بدون ارتباط به چیزی با تعبیر «کن‏» یعنی «باش‏» خاطرنشان می‏سازد پس کیفیت‏خلقت آدم به صورت تدریج، انجام پذیرفته ولی نفخ روح به صورت غیر تدریجی و یا پدیده امر به وجود آمده پس روح انسان به امر خداوند موجود گشته است و نظیر این آیه را خوانندگان می‏توانند در آیات 12 تا 14 سوره «مؤمنون‏» مطالعه نمایند .

چنانکه در آیه 59 سوره آل عمران ملاحظه می‏گردد، قرآن پیدایش پدیده روح را به عنوان کیفیتی متفاوت با مراحل قبلی، معرفی کرده است‏یعنی جنین در ماه‏های اول دوره جنینی، دارای حیات و در حال رشد و نمو می‏باشد و موقعی که رشد به حدی رسید که ساختمان قلب، کامل گردید و شروع به طپش نمود و اعضای بدن کامل شد، حیات نباتی جنین تبدیل به حیات عالی‏تری گردیده، پدیده دیگری به نام روح و نفس، به وجود می‏آید و از آن تعبیر به کیفیت امری شده است . در روایت وارد از امام سجاد علیه السلام در تفسیر نورالثقلین (17) به این حقیقت اشاره شده که حیات ابتدائی که بیشتر، جنبه نباتی دارد به کیفیت‏بالاتری که برای تعقل و زندگی مستقل آماده گردیده، تبدیل می‏گردد (18) .

پس; از آیات فوق استفاده می‏شود که روح موجودی محقق و مجرد از ناحیه پروردگار بوده، جسم نیست زیرا به تعبیر مؤلف کتاب «رسالة‏النفسیة‏» (19) «جسم قسمت‏پذیر بوده و روح، قسمت‏پذیر نیست، و روح عرض هم نیست زیرا که عرض را به خود، قیام نبود و جان، اصل آدمی است و همه اعضاء، تبع وی است، عرض چگونه بود ... ؟»

جالب این است که مؤلف کتاب «رسالة‏النفسیة‏» ، «فضل الله بن حامد حسینی‏» متوفای 921ه . ق . بعد از ذکر مطالب یاد شده، دو بیت‏شعر فارسی نیز در زمینه مورد بحث چنین سروده است:

سری است که جز نهفتنش نیست روان

دری است نفیس و سفتنش نیست روا

رازی که میان جان جانان منست

دانسته نیست و گفتنش نیست روا

پانویس

1) مریم، 17 .

2) شوری: 52 .

3) اسراء، 85 .

4) بررسی مقدماتی اصول روانشناسی اسلامی، جلد اول، تالیف دکتر سید ابوالقاسم حسینی، سال 1364، ص 21 و 20 .

5) تالیف: شیخ ابوالفتوح رازی، با حواشی مرحوم حاج میرزا ابوالحسن شعرانی، کتابفروشی اسلامی، سال 1385ه ق .

6) ترجمه آقای موسوی، ج‏25، ص 340 و 341 .

7) سوره یس، آیه 89 .

8) سوره نساء، آیه 171 .

9) حجر، 29 .

10) سجده، 9 .

11) کتاب بررسی مقدماتی روانشناسی اسلامی، ص 23 .

12) مؤمن، 15 .

13) نحل: 2 .

14) قدر، 4 .

15) یس، 82 .

16) رساله نفسیه، تالیف: فضل الله بن حامد الحسینی، متوفای 921ه، ص 27 .

17) ج‏1، ص 540 .

18) بررسی مقدماتی اصول روانشناسی اسلامی، ج‏1، ص 24 - 25 .

19) ص 27 و 28 .

  • منبع: روح چیست؟، روانشناسى اسلامى (38)؛ نویسنده: حسین حقانی زنجانی؛ ماهنامه مکتب اسلام 1380 شماره 9.