همدلی با دیگران
نظریه روانکاوی : روانکاوی از طریق نظریهی سائق سعی نموده پدیده رفتار دلبستگی و همدلی ناشی از آن را از طریق نیروهای جنسی یا لیبیدو تشریح کند، مادر بعنوان منبع تغذیه، تامین کنندهی علاقهی کودک است و هرگونه جدایی طولانی از مادر، تهدیدی است که منجر به اضطراب در کودک میشود. به علت فقدان ارتباطات عینی اولیه نوزاد، عاطفهی مادر بطور ناخودآگاه به نوزاد منتقل میشود در ابتدای دومین سال زندگی، با ارتباط عینی و توانایی نوزاد برای همسویی عاطفی با مادر آغاز میشود. بنابراین رشد همدلی نوزاد به تعاملات اولیه ی مادر _ نوزاد نسبت داده شده است . نظریه یادگیری : بندروا معتقد است که همدلی از طریق اصول یادگیری اجتماعی (مشاهده، الگوبرداری، تقلید و تقویت) آموخته میشود. مشاهدهگر ابتدا به نشانههای شنیداری، چهرهای و وضعیتی که توسط شخص دیگر نشان داده میشود، توجه میکند و این اطلاعات، برداشتی در مورد آنچه شخص دیگر احساس میکند به مشاهدهگر میدهد.
مدل فشباخ چیست ؟
به اعتقاد فشباخ، گرچه همدلی به عنوان یک پاسخ عاطفی مشترک میان مشاهدهگر و شخص دیگر (محرک) تعریف میشود، اما احتمال بروز آن تحت تاثیر عوامل شناختی است. فشباخ یک مدل سه بعدی از آموزش همدلی را ارائه داد. مدل او شامل
تمیز بین نشانههای عاطفی (توانایی شناختی برای تفکیک و تمایز میان نشانههای عاطفی که در دیگران بروز کرده). در نظر گرفتن دیدگاه شخص دیگر (مهارت شناختی برای درک موقعیت دیگری و اینکه بتوان خود را به جای دیگری قرار داده و نقش او را برای خود فرض کرد) . پاسخ گویی عاطفی (توانایی عاطفی برای تجربه هیجان شخص مقابل و اینکه به اندازه کافی حساس و عاطفی باشد) است. دو بعد اول به عنوان یک فرایند شناختی در نظر گرفته میشوند و بعد سوم به عنوان یک فرایند عاطفی است.