حالت‌های نفس

از تاریخ‌نما
پرش به: ناوبری، جستجو

در نظر ارسطو حالاتی مانند خشم، اندوه، شادی،ترس، و مانند آن متعلّق به موجودی است که مرکب ازنفس و بدن می‏باشد. این حالات را نمی‏توان اوّلاً وبالذّات به نفس اسناد داد و استناد آن به بدن را ثانوی وبالتبع دانست. و بدین لحاظ در تبیین این حالاتهمواره باید حالت بدنی خاصی که مقارن با آن ظاهرمی‏شود در نظر داشت و در تبیین و تعریف آن کیفیتوارد کرد. مثلاً در تعریف و تبیین خشم نمی‏توان به اینمقدار بسنده کرد که «خشم حالتی است که برای حملهو انتقام در نفس پدید می‏آید» بلکه باید تغییری را کهمقارن با این حالت در قلب و حرارت بدن حاصلمی‏شود بر این بیان افزود و متمّم آن قرار داد(10) و هم ازاین رو است که می‏گوید: «اگر شروط بدنی که مقارن بابعضی از عواطف، مانند خشم یا ترس است، تحقّقیابد، خود آن عواطف نیز به ظهور می‏رسد، ولو عللروحی برای ظهور آنها بسیار ضعیف یا اصلاً معدومباشد.(11)

حاصل آن که به عقیده ارسطو ظهور هر حالتی درنفس مستلزم اشتراک نفس و بدن است، به گونه‏ای کهدر تبیین یکی از حالات نفسانی باید کیفیتی را که مقارنبا ظهور آن حالت در بدن پدید می‏آید، ملحوظدانست. اسناد حِرَف و صنایع به نفس نیز در نظر ارسطوناصواب است.و اینگونه از افعال را نیز باید به مجموعهمرکب از نفس و بدن اسناد داد.(12)

اما از نظر ابن سینا هم حالاتی مانند خشم و اندوه وهم حِرَف و صناعاتی مانند نسّاجی و بنّایی، افعالخاص نفسانی است، نه افعال مشترک میان نفس و بدن؛یعنی اوّلاً و بالذّات به نفس تعلّق دارد و ثانیا و بالتبع باانفعالات بدنی مقارن می‏شود. به عقیده ابن سینا،اگرچه نفس با بدن مرتبط است و با عروض احوالیمانند اندوه و شادی، در احوال مزاج نیز دگرگونیحاصل می‏شود، و مثلاً در اثر اندوه، در عمل تغذیاختلال حاصل می‏شود، و در اثر شادی تغذی تقویت می‏شود، و یا به دنبال ترس موی بر تن راست می‏شود ومانند آن؛(13) اما از این ارتباط و تقارن نباید تصوّر کرد کهاشتراک نفس و بدن در این احوال به نحو تساوی وبدون اصالت و تقدّم یکی از آن دو بر دیگری است.بلکه این احوال و افعال اصالتا متعلق به نفس است؛ و ازاین رو است که ظهور این حالات در نفس همیشه مقارنبا آثار بدنی آنها نیست. و از سوی دیگر عقل می‏تواندمانع احوال خاص نفسانی مانند اندوه یا شادی گردد،اما نمی‏تواند از ظهور لذّات یا آلام خاص بدنی ممانعتکند.(14)

منبع