وضعیت مردم یثرب قبل ورود اسلام

از تاریخ‌نما
پرش به: ناوبری، جستجو

از دانشجو انتظار می رود پس از مطالعه این فصل بتواند:

  1. موقعیت جغرافیایی یثرب را بیان کند.
  2. طایفه های ساکن در یهود را نام ببرد.
  3. علت سکونت یهودیان در یثرب را بیان کند.
  4. علل اختلاف بین قبایل یثرب را بشمارد.
  5. اقتصاد و دین مردم یثرب را توصیف کند.
  6. ویژگی های یثرب که باعث گسترش سریع اسلام در این شهر شد، را نام ببرد.

علت گسترش اسلام در یثرب

  1. تاثیر قرآن: بی تردید تاثیر معجزه ی قرآن در دل مردم بسیار زیاد است و دل هر انسانی با شنیدن آیات آن می تواند دچار تحول شود. با توجه به شرایط اجتماعی، مردم یثرب آمادگی خوبی برای درک معارف قرآن داشتند.
  2. محمد، پیامبر و فرشته صلح: یثرب طی سالیان قبل از هجرت پیامبر صحنه ی نبرد میان اوس و خزرج و یهودیان و سایر قبایل بود. یوم سمیر، نبرد فجّار، یوم بعاث نمونه هایی از این درگیری هاست که مردم و سران قبایل را به ستوه آورده بود. بنابراین ظهور یک آیین جدید و شخصیتی مثل محمد (ص) می توانست پایان درگیری ها و ثبات و آرامش شهر باشد.
  3. تأثیر یهود در مردم یثرب: یهود نشانه‌ها و منطقه‌ی ظهور پیامبر خاتم را در آموزه های دین خود دیده بودند. بنابراین از سالیان گذشته به این منطقه مهاجرت کردند. بار ها در برخورد با عرب ها می گفتند که روزی پیامبر خاتم از یهود ظهور می کند و تمام عرب از او اطاعت خواهند کرد و یهود بر اعراب سروری میابد. در نتیجه مردم یثرب پیش زمینه ی فکری ظهور پیامبر و دین جدید را پیدا کرده بودند.
  4. انعطاف‌پذیری مردم یثرب: در یثرب اختلاف طبقاتی کمتر بود و طبقه ی متوسط قدرتمندی داشت. آب و هوای آن بهتر بود، مردم یثرب کشاورز بودند و با توجه به این اوضاع مردم روحیه ی منعطف و نرم تری برای درک حقایق اسلام و قرآن داشتند. اما مکه دارای اختلاف طبقاتی بود و سفر های تجاری سخت و همینطور هوای بد و کم آبی، جامعه ای با مردمی سرسخت و متعصب پرورش داده بود.
  5. سابقه‌ی فرهنگ و تمدن و حکمت قحطانیان: قبایل اوس و خزرج که عمده ی مردم یثرب بودند در اصل قحطانی و اهل یمن بودند. یمن سابقه ی طولانی تمدن و حکومت داشت. همین طور فردی از آن ها به نام حسان بن ثابت، حکمت لقمان را در اختیار داشت. بنابراین سابقه فرهنگ و تمدن اهل یثرب در ورود و رشد اسلام نقش قابل ملاحظه ای داشت.
  6. پیوند های خانوادگی با بنی هاشم: تیره ی بنی نجار از قبایل یثرب دایی های پیامبر(ص) بودند و همچنین پیش از بعثت، بنی هاشم رفت و آمد هایی با برخی تیره های یثرب داشتند که در زمینه سازی برای آگاهی و ورود اسلام در یثرب نقش داشت.
  7. ساختار قبیله ای: بر اساس سنت های قبیله ای، مردم پیرو آیین شیخ و ریش سفید خود بودند. به همین دلیل پیامبر برای تبلیغ ابتدا نزد رؤسای قبایل می رفت. این نیز عاملی بود تا سرعت گرایش به اسلام در یثرب افزایش پیدا کند.

دلایل گسترش سریع اسلام در مدینه‏

نگاهی به چگونگی گسترش اسلام در مدینه نشان می‏دهد که اسلام در همان سالهای نخست،- از 12 بعثت تا هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم- در این شهر فراگیر شده و پس از هجرت، جز چند طایفه محدود، دیگران اسلام را پذیرفته بودند. این مسأله، در قیاس با روند گسترش اسلام در مکه، به هیچ روی قابل قیاس نیست؛ به همین دلیل باید دلایل ویژه خود را داشته باشد. در این باره به چند مسأله می‏توان اشاره کرد. برخی از این مسائل گرچه موردی است، اما می‏تواند تا حدودی تعمیم داده شود. موارد دیگر جنبه تحلیلی عمومی دارد.

الف: از جمله مسائلی که هم می‏تواند جنبه موردی داشته و هم یک پایه تحلیلی عمومی باشد؛ این است که مردم مدینه آمادگی بیشتری برای تأثیرپذیری از قرآن داشته‏اند. این آمادگی را باید در روحیات ساکنان این شهر و موقعیت خاص جامعه آنها دانست. ما در قسمتهای بعدی بخشی از این شرایط و تفاوتهای آن را با وضعیت مکه بیان خواهیم کرد.

در اینجا باید بر خود قرآن به عنوان یک معجزه تکیه کرد. نخستین آشنائی مردم با اسلام، در ضمن دعوت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با تلاوت آیات قرآنی بوده است. ترویج قطعی اسلام در مدینه نیز توسط فرستاده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم؛ یعنی مصعب بن زبیر با تلاوت قرآن بوده است.

این تأثیر تا به آنجا بوده که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده: «فُتِحَتِ الْمَدینةُ بِالقُرآن، مدینه با قرآن گشوده شد.» درباره اسلام سعد بن معاذ و اسید بن حضیر که در تمامی منابع از آن یاد شده، مهمترین عامل، آشنایی آنها با قرآن بوده است.

ب: همسایگی با یهود و شنیدن اخباری مبنی بر ظهور پیامبری از سوی خدا، به عنوان عاملی مؤثر برای پیشرفت اسلام در میان ساکنان مدینه شناخته شده است؛ به نقل از ابن اسحاق، یهودیانی که در این بلاد با اعراب اوس و خزرج زندگی می‏کردند و اهل کتاب و علم بودند، زمانی که میانشان با اعراب نزاعی درمی‏گرفت، به آنان می‏گفتند: پیامبری ظهور خواهد کرد، ما از او پیروی می‏کنیم و شما را چونان عاد و ارم به قتل خواهیم آورد. همین‏ امر سبب شد تا در همان آغازِ دعوتِ انصار به اسلام، برخی از آنها به دیگران اظهار کنند: «این همان رسولی است که یهودیان بشارت ظهورش را می‏دادند، اجازه ندهید تا از شما سبقت بگیرند».

بلاذری نیز می‌‏نویسد: آنان پیش از آن صفات و یاد وی را از یهودیان شنیده بودند.

درباره اصل آگاهی یهود مدینه از رسالت، قرآن آیات روشنی دارد، آیاتی که نشان می‏دهد این مسأله در آن شرایط کاملًا مطرح بوده است. در این باره به مورد اسلام آوردن «عبد الله بن سلام» از احبار یهودی یثرب، یاد شده است. درباره تاریخ اسلام آوردن وی اختلاف نظر وجود دارد. به نظر می‏رسد دستی برای بزرگ کردن وی در کار بوده است. (یا به دلیل نقش همین اسلام آوردن و یا به دلیل نقشی که بعدها به عنوان یک یهودی مسلمان شده در حدیث و سیاست [بویژه در جریانات عثمان‏] داشته است). شعبی گفته است که وی در سال هشتم هجری مسلمان شده و هیچ آیه‏ای نیز درباره او نازل نشده است.

درباره چگونگی اسلام وی به منبع ذیل مراجعه کنید. آنچه که مورد اتفاق منابع است، این است که وی به استناد نقلهایی که از تورات یا دیگر آثار یهود، درباره ظهور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در دست داشته، مسلمان شده است. اسلام آوردن سلمان فارسی نیز با استناد به همین شواهد صورت گرفته است. در اینجا باید ضمن پذیرفتن شواهد قطعی فوق، احتمال وجود برخی از اخبار جعلی را نیز در این زمینه دور ندانست؛ بویژه وقتی که راویان آن، یهودیان مسلمان شده‏ای باشند که با نقل این اخبار قصد نفوذ در فرهنگ مسلمانان را داشته و موفقیتهایی نیز به دست آورده‏اند. به علاوه، رنگ قصصی بر این گونه اخبار نیز سایه افکنده و برای به دست آوردن درست حقایق، نیاز به تأمل بیشتر در این گونه اخبار است.

تعجب آن است که دربرخی از نقلهای قصصی نه تنها درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بلکه درباره تک تک خلفا و حتّی افراد معمولی و عادی نیز تا پایان قرن اوّل ادعا شده که اسامی یا صفاتشان در کتب آسمانی آمده است. در اصل، این بحثی است که باید در مباحث اعتقادی [مبحث نبوّت خاصه‏] دنبال شود.

ج: یکی از دلایل مشخصی که مورخان درباره گسترش اسلام در مدینه اظهار کرده‏اند، وضعیت بحرانی یثرب به لحاظ اختلافات قبیله‏ای است. ما پیش از این، درباره چگونگی‏ روابط اوس و خزرج و نیز یهودیان سخن گفتیم و دلایل و چگونگی دسته بندیهای آنان را یادآور شدیم. آنچه که برای ساکنان مدینه اهمیت داشت، دستیابی به وحدت و مصالحه بود.

در این باره مقدماتی نیز فراهم 1 شده بود، اما ظهور اسلام و مطرح شدن آن در مدینه، راه را برای ایجاد صلحی واقعی و دائمی هموار کرد. اولین گروه: که با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برخورد کردند- گروه شش نفری خزرجی- به رسول خدا گفتند: ما در حالی قوم خویش را ترک کردیم که در عداوت و شرارت نسبت به یکدیگر، مانندگی به هیچ قومی ندارند و امید می‏رود که خداوند به وسیله تو آنان را با یکدیگر متحد سازد؛ ما نزد آنان بازخواهیم گشت و همان را که از دعوت تو به عنوان دین پذیرفته‏ایم بر آنان عرضه می‏کنیم؛ اگر خداوند آنان را بر تو مجتمع سازد، عزیزتر از تو در میان آنان نخواهد بود.

در نقلی دیگر (ازعروه): آمده است که آنها با اشاره به وضع بحرانی و پراختلاف یثرب از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خواستند تا به آنان مهلت دهد آن سال را برگردند تا قدری اوضاع (پس از جنگ بُعاث میان اوس و خزرج) آرام گیرد؛ در سال آینده در موسم حج او را ملاقات خواهند کرد. روایتی از عایشه به صراحت نشان می‏دهد که: اختلافات پیشین، بویژه جنگ بعاث زمینه مهم نشر دعوت اسلامی در مدینه بوده است. او می‏گوید: روز بعاث، روزی بود که خداوند آن را درآمدی برای [ظهور] رسول خود قرار داد وقتی آن حضرت به مدینه آمد، سران آنها متفرق، کشته و مجروح شده بودند و این درآمدی برای ورود آنان به اسلام بود. پس از این هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیوند اوس و خزرج مستحکم گشت و علی رغم وجود برخی از زمینه‏های اختلاف و توطئه برخی از منافقان، تا زمانی که آن حضرت حیات داشت هیچ گونه نزاع و اختلافی میان آنان بوجود نیامد.

د: یکی از مسائل خاصی که طایفه بنی عبد الأشهل را یکپارچه به اسلام علاقمند و معتقد ساخت، نقش سعد بن معاذ بود. وی که سرآمد این طایفه بود، به وسیله مصعب و با شنیدن آیات قرآنی مسلمان شد. پس آن نزد افراد بنی الأشهل آمده و از آنان، درباره عقیده و نظرشان نسبت به خود سؤال کرد. آنان پاسخ دادند که او را به عنوان سرور خود و عاقلترین و بهترین خود می‏شناسند. پس از آن سعد گفت (اگر چنین است) زن و مردتان حق سخن گفتن با من را ندارید مگر آن که به خدا و رسول ایمان آورید. به دنبال‏ درخواست وی بود که تمامی مردان و زنان بنی عبدالاشهل ایمان آوردند. از میان آنان تنها عمرو بن ثابت تا احد اسلام نیاورد و وقتی مسلمان شد، قبل از آن که فرصت کند حتی یک سجده برای خدا بجا آورد به شهادت رسید. زمانی که بنی النّجار- پس از عقبه اولی- بر اسعد بن زراره سخت گیری کردند مصعب بن عمیر نزد سعد بن معاذ رفته و با کمک وی به تلاشهای تبلیغی خود ادامه داد. در واقع، سعد با استفاده از نفوذ معنوی خود بر بنی عبدالاشهل توانست گام مهمی را در ترویج اسلام در یثرب بردارد. باید دانست که ساختار قبیله‏ای که مبتنی بر تبعیت افراد از شرفای قوم بود، برای سالها مانع عمده‏ای در راه پذیرش اسلام در میان اعراب بود، گرچه نمونه‏هایی چون نفوذ سعد در بنی عبدالاشهل که سبب اسلام آوردن آنان شد، وجود داشت. همچنین باید دانست که یکی از دلایل اسلام نیاوردن مکیان، وضعیتی درست عکس این حرکت ایجاد شده در بنی عبدالاشهل بود.

ه: وجود افکاری توحیدی در مدینه که ادامه گرایش حنیفیت مکی است، می‏توانست زمینه مناسبی برای ترویج اسلام تلقّی شود. افکار حنفا در امر توحید با اسلام توافقی تام داشت و اصولًا می‏توانست پایگاه مناسبی برای رشد اسلام تلقّی شود.

یکی از این حنفای مدنی، ابوقیس صِرْمة بن ابی انس است (که برخی از سیره نگاران، وی را با ابوقبیس صیقی بن اسلت خلط کرده‏اند). به نوشته ابن قتیبه، وی از بنی النجار بوده که رهبانیت گزید، بت پرستی را رها کرد و حتّی زمانی تصمیم گرفته تا نصرانی شود، اما در نهایت از پذیرفتن آن خودداری کرد. او می‏گفته که پروردگار ابراهیم را عبادت می‏کنم.

وی می‏‌افزاید: وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه مهاجرت کرد او مسلمان شد. او در شعری که در جاهلیت سروده گفته است: سَبِّحوا شَرْق کلّ صباح طلعت شَمسه وَ کلَّ هلال‏ ابن قتیبه اشعاری از وی در ستایش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آورده است. این نمونه جالبی از حضور افکار توحیدی در یثرب پیش از اسلام است. حضور چنین اندیشه‏ای، زمینه توحیدی موجود در یثرب برای قبول اسلام که دعوتی ابراهیمی را ترویج می‏کرده، بوده است. درباره اسعد بن زراره و ابوالهیثم بن تیهان نیز آمده است که «یتکلّمان بالتوحید بیثرب»؛ «آنها [پیش از اسلام‏] در یثرب سخن از توحید می‏گفتند».

و: بنیادِ سستِ شرک و بت پرستی عامل دیگری در عدم مقاومت مشرکان در برابر اسلام و دفاع از بت پرستی بوده است. مکیان علقه بیشتری با بتها داشتند؛ بویژه که با منافع اقتصادی و سیاسی آنان پیوند مستحکمی داشت. اما ساکنان یثرب (با توجه به اینکه قرابت بیشتری با یهودیان به عنوان یک دین آسمانی توحیدی داشتند) نبایست همچون مکیان پیوندهای محکمی با بت پرستی داشته باشند. البته نه آن مقدار که به سادگی از آن دل بکنند.

نمونه جالبی از وجود خلاء فکری- اعتقادی در مدینه وجود دارد، خلائی که به راحتی می‏تواند در برابر یک نگرش اصیل توحیدی (که در ضمن عربی نیز باشد، نه اسرائیلی همچون یهودیان) سر تسلیم فرود آورد. روایت اسلام آوردن عمرو بن جموح مصداق این خلاء فکری است. وی پیرمردی از شیوخ بنی سلمه بود که حتی بعد از بازگشت بیعت کنندگان عقبه دوّم، بر شرک خویش باقی بود. پیری وی چنین اقتضایی داشت. جوانان طایفه وی نظیر مُعاذ بن جبل و مُعاذبن عمرو، شبانه بتی را که وی در خانه خود نگاه داشته بود به چاله‏ای که کثافات در آن بود انداختند..... فردای آن شب عمرو بت خود را یافت و تطهیر کرد اما بار دوم نیز آن را درون چاله افکندند. مجدداً عمرو آن را به دست آورده و تطهیر کرد. شب سوم خطاب به بت گفت: من نمی‏دانم چه کسی با تو چنین رفتاری می‏کند اگر به کار می‏آیی و در تو خیری هست این شمشیر! از خود دفاع کن. آن شب نیز جوانان مسلمان، بت عمرو را در چاله کثافات انداختند و این بار سگ مرده‏ای را به آن بستند، زمانی که عمرو بت را با این وضع دید هشیار شد [ابْصَرَ شَأْنه‏] و در برابر دعوت به اسلام، آن را پذیرفت وی در شعری خطاب به بت گفت: واللّه لو کنتَ الهاً لَمْ تَکنْ انْت وکلْبٌ وَسْطَ بِئْرٍ فی قَرَنْ‏ ... الحمد لله العلی ذِی الْمِنَنْ الْواهب الرَّزَّاق دَیان الدِّینْ وی با تمام وجود اسلام را پذیرفت و با این که شَل بود در احد شرکت کرد و به شهادت رسید. برخورد جوانان مسلمان مدینه را با بت عمرو باید الهام گرفته از اقدام ابراهیم علیه السلام در برخورد با بتان قوم خود دانست.

ز: یکی از نکاتی که مانع از اسلام آوردن مردم مکه بود وجود اشرافیت مالی در آن شهر بود. «اشرافیت مالی» به ضمیمه «اشرافیت قبیله‏ای» ترکیبی به مکه داده بود که در سایر مراکز و قبایل، نظیر نداشت. اشرافیت مکه که می‏توان آن را (در اصطلاح قرآن) «اتراف» و اشراف را «مترفین» نامید، اسلام را مخالف با موجودیت خود تلقی می‏کرد. اصرار قرآن در مخالفت مترفین با انبیا نشانه‏ای است از وضعیت حاکم در مکه. چنین اشرافیتی در مدینه وجود نداشت به دلیل آن که مدینه شهر تجارتی نبود طبعاً حس «نبودن اشرافیت» به معنای آن بود که آن عامل مهمی که می‏توانست با نفوذ بر مردم، مانع از اسلام آوردن آنها شود در آن محیط وجود نداشت و این خود، زمینه‏ای برای گسترش سریعتر اسلام در میان مردم مدینه بود.

در برابر، به یک معنا (همچنان که گذشت) باید گفت متنفّذان یثرب خود در آغاز ایمان آوردند.

ح: ویژگیهای قبیله‏ای را نیز نباید از نظر دور داشت. قبایل شمالی یا عدنانی (که قریش جزو آنان بود) روحیات اعرابی بیشتری نسبت به اعراب جنوب یا قحطانی (که اوس و خزرج از میان آنها بودند) داشتند. روحیه قساوت و تعصب در اعراب شمال بیش از اعراب جنوب بوده و این محتملًا ریشه در برتری فرهنگی موجود در جنوب جزیرة العرب داشته است.

این روحیه آرام عرب جنوب را، به علاوه شغل عرب مدینه- اداره باغات نخل واحیاناً کشت و زرع- در برابر مکیان تجارت پیشه، بهتر می‏توان درک کرد. مردم مدینه برخوردی فطری‏تر و طبیعی‏تر داشته و این می‏توانست در پذیرش اسلام مؤثر باشد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در سخنی درباره اهل یمن فرمود: اهل الیمن اضعف قلوباً وارقُّ افئدة.

نفس رقابت عرب جنوب و شمال نیز نباید از نظر دور داشته شود. زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میان انصار رفت روشن بود که آنان به دلیل رقابت‏های اصولی با اعراب شمال هیچگاه وی را به دست آنان نخواهند سپرد. این امر نیز در تعمیق بیشتر اسلام خواهی در مدینه می‏‌توانسته مؤثر باشد.

رشد سریع اسلام در مدینه حکایت از آن می‏کرد که دعوت اسلامی به هیچ روی رنگ و بوی قبیله، آن هم از نوع قریشی آن نداشت، بلکه به عنوان یک دعوت الهی مورد علاقه پاک فطرتانی که هیچ نوع نسبت قبیله‏ای با صاحب دعوت نداشتند قرار گرفت. در برابر قریش که خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودند تا سالها پس از آن نیز در برابرش مقاومت کردند. این گرچه از جهاتی خسارت بود اما برای نشان دادن سلامت درونی دعوت اسلامی، حتی برای امروز ما نیز دلیلی روشن و کافی است.