باز کردن منو اصلی

تاریخ‌نما β

تغییرات

اهل حدیث

۳۷۶ بایت حذف‌شده، ۲۴ آوریل
بدون خلاصه ویرایش
پیش از آغاز سخن درباره نام این گروه باید یادآور شد که در فرهنگ روایی سده های نخستین اصطلاح «اثر» مفهومی اعم از حدیث داشته و افزون بر احادیث مروی از[[پیامبر اسلام]] (ص) روایاتی حاکی از گفتار و کردار صحابه و تابعان را نیز شامل می شده است.
گفتنی است که در عصر اتباع، تابعان افزون بر حدیث نبوی گفتار و کردار صحابه و تابعان البته برجستگان (آنان نیز به صورت نقل از فرد یا نقل ،جمعی به سان آیینه ای از سنت نبوی موضوعیت یافته بوده و در کنار دریافته ها از پیامبر (ص) در تعالیم دینی مورد توجه قرار می گرفته است.بررسی نمونه های گوناگون از متون تاریخی حکایت از آن دارد که در دهه های میانی سدهٔ ۲ ،ق، درست در عصر شکوفایی مکتب اصحاب رأی و مقابل شدن آن با مکتب سنت گرا اصطلاحی که شاخص علم پیشینیان بوده و در برابر «رأی» به کار می رفته اصطلاح «اثر» بوده است؛ چنانکه این تقابل میان دو اصطلاح اثر و رأی در عباراتی از زبان ابن جريج، زرارة بن اعین اوزاعی و سفیان ثوری در منابع تاریخی ثبت شده است.در واقع باید گفت طیفی از عالمان سنت گرا که در سده ۲ ق در برابر اصحاب رأی صف آراسته و در منابع متأخر با عنوان عام {اصحابحدیث} نام یافته اند، به تعبیر عصر خود {اصحاب اثر} یا {اصحاب آثار} خوانده می شده اند.<ref>اصحاب حدیث</ref>
=سیرتاریخی=
به عنوان نتیجه قابل انتظار از تدوین حدیث که از میانۀ سدۀ ۲ ق جریان جدی آن آغاز گشته بود بود، این گرایش در میان اهل اثر به طور روزافزونی تقویت می شد که با وجود کثرت احادیث مرفوع و امکان دست رسی به آنها وجهی برای نهادن اعتباری همچون گذشته به آثار صحابه و تابعین وجود نخواهد داشت.به هر روی با روند تدوین و نیز افزایش ارتباط بین بومها به تدریج باب نقد نسبت به آثار و محدود کردن دامنه آثار معتبر چه در محافل اصحاب اثر و چه در محافل اصحاب رأی گشوده شد و کسانی چون [[قاضی ابویوسف]] و [[شافعی ]] در دو حوزه به نقد نظری جایگاه آثار به عنوان مستند شرعی برخاستندبرخواستند.<ref>اصحاب حدیث</ref>
اصحاب حدیث از ربع دوم سده ۲ ق تا پایان آن سده در [[عراق ]] به مفهومی خاص و متفاوت با مفهوم اصطلاحی مورد بحث به کار میرفته است. در روایاتی از زبان [[سلیمان اعمش]] گروهی با عنوان اصحاب حدیث مورد عتاب قرار گرفته اند که مقصود از آن کسانی جز طلاب حدیث نبوده که آداب ندانی برخی از آنان در تعلم استاد را به ستوه آورده است. شواهد متعددی از ربع دوم همان سده در دست است که رواج همین کاربرد را دست کم در عراق نشان میدهد می‌دهد و نمونه هایی دیگر حکایت از آن دارند که این کاربرد تا اواخر سده ۲ ق دوام داشته است.
در نیمه نخست سدهٔ ۳ ق اصحاب حدیث با بار معنایی پیروان حدیث نبوی مفهومی افتخار آمیز یافت و سنت گرایانی برجسته چون [[احمد بن حنبل ]] و [[اسحاق بن راهویه ]] خود و همفکرانشان را اصحاب حدیث خواندند.در این راستا به تدریج زمینه ای برای گروههای مختلف فکری پدید آمد که اصحاب حدیث را عنوانی عام برای سنت گرایان تلقی کنند و بدون در نظر گرفتن مراحل تاریخی و تمایزهای فکری این نام را هم بر متأخران و هم بر متقدمان اطلاق نمایند.<ref>اصحاب حدیث</ref>
=دولت های مهم=
* اسحاق بن راهویه
عالم خراسانی اسحاق بن راهويه که برخلاف معاصرش احمد، فقیهی کم شناخته شده است، در دانش فقهی، از تنوعی در تحصیل برخوردار بوده، استادانی از بومها و مکاتب مختلف را درک کرده، و همین ویژگی، در مقایسه با احمد، فقه او را با نوعی توسع و اعتدال نسبی همراه کرده است. از آنجا که فقه اسحاق نیز زاده شرایط مشابه احمد در محیط حدیث گرایان [[بغداد ]] است، نخست باید همراهی او با احمد را انتظار داشت و سپس به دنبال تفاوت روش ها بود.<ref>اصحاب حدیث،</ref>
=انشعابات=
=عقاید مهم=
در مقایسه ای کلی میان باور متقدمان و متأخران از اصحاب حدیث البته با صرف نظر از جزئیات میتوان می توان گفت که گرایش غالب در میان ایشان تکیه بر ظاهر نصوص اعتقادی از کتاب و سنت بوده است . آنچه تعالیم احمد بن حنبل، پیشوای اصحاب حدیث متأخر را از متقدمان اصحاب اثر متمایز میسازد می‌سازد عمده اختلافی است که در شیوه برخورد آنان با نصوص اعتقادی وجود داشته است. چه پرهیز شدید احمد از هر گونه تأویل و برداشت درایی از نصوص قرآنی و متون روایی و اصرار بر باور آوردن به ظاهر نصوص بی چون و چرا و بدون تلاشی در جهت تحلیل عقلی ،آنها آنها، نظام اعتقادی احمد و اصحاب حدیث متأثر از او را به صورت يك مجموعه توجیه نشده از قالبهای قالب‌های مأثور در آورده است. آنچه به عنوان اساسی ترین اختلاف در میان گروههای گروه‌های گوناگون اصحاب حدیث میتوان می‌توان عنوان کرد اختلاف دیدگاههای دیدگاه‌های ایشان در مباحث سیاسی اعتقادی سیاسی، اعتقادی، امامت و قیام به سیف است؛ در حالی که در مباحث محض کلامی چون صفات باری قدر و منزلت فاسق کمتر اختلافی در میان اصحاب حدیث به چشم می‌خورد.<ref>اصحاب حدیث</ref>
از طرفی اهل حدیث بر این باور بودند که ایمان شامل قول، عمل و نیت است و قابل افزایش و کاهش است. از طرفی، معتقد بودند که همه چیز به تقدیر خداوند است و انسان‌ها نمی‌توانند از قضا و قدر گریزی داشته باشند. همچنین خلافت و امامت را تا روز قیامت از آن [[قریش ]] می‌دانستند و جهاد را لازم می‌دانستند حتی اگر امام عادل نباشد.<ref>تاریخ فرق و مذاهب اسلامی، ص70</ref>
علاوه بر این، نماز جمعه، حج و نماز عیدین را بدون امام پذیرفته نمی‌دانستند و صدقات و مالیات‌ها باید در اختیار سلاطین باشد حتی اگر ظالم باشند. از سویی دیگر، تکفیر مسلمانان به خاطر گناهانشان را جایز نمی‌دانستند مگر در موارد خاص. به عذاب قبر، صراط، میزان، نفخ صور، بهشت و جهنم نیز ایمان داشتند و [[قرآن ]] را کلام خدا و غیر مخلوق می‌دانستند.<ref>تاریخ فرق و مذاهب اسلامی، ص70</ref>
=پراکندگی جمعیت=
رواج مذهب فقهی اصحاب حدیث در سدهٔ ۴ و ۵ ق:
دقیق ترین اطلاعات در بارۀ دربارۀ پراکندگی جغرافیایی مذاهب اصحاب حدیث در سدهٔ ۴ ق مرهون گزارشهای گزارش‌های [[مقدسی ]] است. او قلمرو اصلی این مذاهب را اقالیم [[شام]] اقور (بلاد جزیره) و [[رحاب ]] (آذربایجان و ارمنیه) دانسته و در تفصيل مطلب، مذهب اصحاب حدیث در اقور و رحاب را [[حنبلی ]] و در شام را [[اوزاعی ]] گفته است.<ref>اصحاب حدیث</ref>
افزون بر این مقدسی بدون آنکه از قلمرو روشنی سخن گوید به گستردگی پیروان ابن راهویه در عصر خود اشاره کرده است، راهویانی که بعید نیست همان اصحاب حدیثی باشند که جغرافی نویسان سده ۴ ق، از غلبه آنان در گستره وسیعی از جنوب شرقی ایران، مشتمل بر اقلیم [[فارس ]] و [[کرمان ]] تا سواحل جنوب سخن گفته اند. این سخن مقدسی که در اقلیم [[سند ]] اکثر مردم بر مذهب اصحاب حدیثند و در آنجا مذهب حنبلی راه ندارد، در صورت پذیرش یکپارچگی این صاحب حديثان با اصحاب حدیث ،کرمان کرمان، احتمال راهوی بودن آنان را استوارتر میسازدمی‌سازد. مذهب سفیان ثوری افزون بر رواج در محیط عراق در بخشی از [[یمن ]] و مناطقی از جبال ایران چون دینور دست کم تا اواخر سده ۴ ق پیروانی داشته و تا اواخر سده ۵ ق به حیات محدود خود ادامه داده است.
<ref>اصحاب حدیث</ref>
۲۱۶
ویرایش