==مقدمه==
پیشتر این اعتقاد وجود داشت که نفسها با تکامل یافتن موجودات از قوای بیشتر و کاملتر برخوردار میشوند. مثلاً برای نفس نباتی، سه قوه در نظر میگرفتند: غاذیه (برای بقای فرد)، نامیه (برای کمال فرد) و مولّده (برای بقای نوع).<ref>مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.</ref>
برای نفس حیوانی دو قوهی دیگر قائل بودند: یکی مُدرکه و دیگری محرکه.<ref>مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.</ref>
سرانجام برای نفس انسانی یک قوه قائل شدند که عقل نامیده میشد و بر دو قسم است: عقل عملی و عقل نظری.<ref>مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.</ref>
بنابراین، میبینیم که ابن سینا عقل را، که اختصاص به انسان دارد، در برابر نفس حیوانی قرار میدهد و برای آن خصایصی ذکر میکند.<ref>مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.</ref> اهم این ویژگیها این است که میتواند آماده و مستعد دریافت معقولات باشد و علوم را درک کند، در حالی که نفس حیوانی از این خاصیت محروم است و فقط قادر به درک جزئیات است. دیگر اینکه، عقل پس از تباهی و مرگ بدن، از میان نمیرود؛ بلکه زنده و جاویدان میماند.<ref>مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.</ref>
== ابن سینا ==
ابن سینا به بیان قوای نفس میپردازد و نفوس را در مراحل طی کردن طریق کمال، دارای قوای بیشتر و کاملتر میداند. <ref>مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.</ref>
ابن سینا نفوس را به سه دستهی نفس نباتی، نفس حیوانی و نفس انسانی تقسیم کرده است. <ref>مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.</ref>اینک به شرح مختصری از قوای هر یک از نفوس از دیدگاه ابن سینا میپردازیم.
الف. نفس نباتی شامل سه قوه است:
* مولده (برای بقای نوع)
ب. نفس حیوانی، که به دو طبقه تقسیم میشود: قوای مدرکه و قوای محرکه. که در آنها انسان با حیوانات شریک است. <ref>مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.</ref>
قوهی مدرکه از نظر ابن سینا بر دو قسم است: حواس ظاهره و حواس باطنه. که ابن سینا هر یک از این حواس را مشتمل بر پنج حس یا قوه میداند. حواس ظاهره شامل قوای بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و بساوایی است که قوهی بساوایی بین چند چیز فرق میگذارد ازجمله بین گرمی و سردی، بین تر و خشک، بین سخت و نرم، بین زبری و صافی.
4. قوهی وهم: که آن را متوهمه و واهمه و وهمیه نیز خواندهاند. کار این قوه آن است که معانی غیر محسوسه را، که در محسوسات جزئیه موجود است، درک میکند.
5. قوهی حافظه: که ابن سینا آن را قوهی ذاکره نیز نامیده است. قوهای است که آنچه را قوهی وهمیه از معانی غیر محسوسه در محسوسات جزئی درک کرد در این قوه حفظ میکند. این قوه به سبب آنکه سریعاً صُوَر زایل شده را برمیگرداند، متذکره نیز خوانده میشود. <ref>مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.</ref>
قوهی محرکه از نظر ابن سینا بر دو قسم است: باعثه و فاعله. یعنی یا محرکه است به نحوی که باعث حرکت میشود یا محرک است به نحوی که فاعل حرکت میشود. به عبارت دیگر، یا به صورت انگیزه عمل میکند مانند شوق یا به عمل و رفتار منتهی میشود مانند نیرویی که در اندامها به وجود میآید تا حرکت را پدید آورد.
عقل عملی آن است که اخلاق از آن آید و استنباط صناعات کار او باشد و هر گاه بر شهوت و غضب و دیگر قوههای بدنی چیره شود، از وی اخلاق نیکو بر آید و هر گاه که مقهور شهوت و غضب گردد از وی اخلاق بد آید.
عقل نظری آن است که درک معقولات کند یعنی نیرویی که قادر به ادراک عقلی باشد. عقل نظری، بالقوه قادر به آن است که به جانب علوی و ملأاعلی و به سوی بالا اوج گیرد تا از آن سو، از مبادی نظری و مجرد مستفیض شود. <ref>مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.</ref>
ابن سینا برای عقل نظری یا نفس ناطقه چهار مرتبه قائل شده که عبارتاند از:
3. عقل بالفعل: زمانی است که عقل به یاری معقولات اولیه و بدیهی، خود را به درک معقولات ثانوی، که اکتسابیاند میرساند. این معلومات در نفس انسان ذخیره میشوند و خود فرد نیز به این آگاهیها وقوف دارد.
4. عقل مستفاد: آن است که نفس واقعاً و فعلاً به مشاهدهی معقولات میپردازد. نفس میداند که بالفعل به تعقل آنها اشتغال دارد. <ref>مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.</ref>
== کندی ==
::::::کندی از دو قوهی غضبیه و شهویه در کتاب الاشیاء و رسومها نام میبرد و آن دو را جمعاً غلبیه مینامد. غلبیه قوهای است که برخی اوقات آدمی را برمیانگیزد و به کارهای بزرگ وا میدارد.
* قوهی عاقله: قوهای است که صور اشیاء را، مجرد از هیئت آنها، درک میکند. همچنین مبادی معلومات را درک میکند مانند درک این معنی که هر معلولی را علتی است و ایجاب و سلب در یک موضوع واحد، در یک زمان واحد، یافت نشود. <ref>مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.</ref>
کندی عقل را بدین ترتیب تقسیمبندی میکند:
# عقل بالفعل
# عقلی که در نفس از قوه به سوی فعلیت میرود.
# عقل ظاهر: هنگامی که عقل بالفعل به کار گرفته شود و نمود ظاهری و بیرونی به خود بگیرد، عقل ظاهر نام میگیرد. <ref>مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.</ref>
== فارابی ==
د. قوه ناطقه: به وسیلهی این قوه، ادراک معقولات میسر گردیده و میان زشت، زیبا فرق گذارده میشود و نیز به یاری آن آدمی صناعات و علوم را فرا میگیرد.
فارابی همچون ارسطو در قوهی ناطقهی نفس، دو قوهی مختلف دیگر تشخیص داده است: یکی عقل نظری، که انسان با آن به معرفت دست مییابد و دیگری عقل عملی، که انسان با آن حائز صناعات و حرفهها میشود. <ref>مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.</ref>
همچنین فارابی برای عقل نظری سه مرتبهی زیر را قائل است.
الف) قوای محرکه: مشتمل بر قوای باعثه، یعنی قوایی که باعث حرکت است و قوای مباشره، یعنی قوایی که مباشر حرکت است، باعثه همان قوهی نزوعیه یا شوقیه است. غزالی قوهی باعثه یا نزوعیه را بر دو قسم میداند و در تعریف باعثه میگوید: «قوهای است که به جلب موافق نافع، چون شهوت برمیانگیزد و از سوی مخالف دفع مضرت میکند، چون غضب». از قوهی باعثه به اراده نیز تعبیر میشود.
ب) قوای مدرکه: این قوا بر دو قسم است: ظاهره و باطنه. <ref>مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.</ref>
قوای ظاهره همان حواس پنجگانهاند و قوای باطنه نیز پنج قسم است: قوهی خیال، تفکر، حفظ، تذکر و وهم. <ref>مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.</ref>
غزالی در بحث از قوای نفس، تقسیم دیگری نیز عرضه کرده و میگوید که از خصوصیات نفس، ادراک معلوماتی است که غایباند.
نفس برای ادراک این معلومات دو قوه دارد: قوهی عملی و قوهی علمی. قوهی عملی، قوهای است که محرک اعضا است برای اجرای کارهای انسانی. قوهی علمی ادراککنندهی حقایق علوم است. غزالی قوهی علمی را همان عقل میداند که از ملائکه علم میآموزد. <ref>مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.</ref>
غزالی همچون ابن سینا و فارابی مراتب عقل را تقسیمبندی کرده و در این مورد، آرای خود را از آنان اخذ و اقتباس کرده است. <ref>مقاله علمالنفس، علیاکبر وطنپرست، مجله کتاب ماه علوم و فنون، آذر 1388ش.</ref>
==پانویس==
{{پانویس}}